فهرست اسامی همه مترادف


  • فاکس مترادف: خیال باف پلاتر، طفره، intriguer، صاف حرف مفت زن حیله گر چکمه، کلاه بردار، dissembler، maneuverer، اپورتونيستى، استراتژیست،...
  • فایده مترادف: سود, خوب, استفاده از مزیت سود به دست آوردن, کمک, خدمات, کمک.کمک کمک سود، سود، خدمت، کمک کند.
  • فایل تراشنده مترادف: بسته نرم افزاری مجموعه دسته ای، شمع، پشته، بسته، عدل، پرونده، دسته، شوک، کمیت، بسته.
  • فتح مترادف: پیروزی پیروزی سرنگونی، شکست، تهاجم، سلطه، انقياد، شغل، انقیاد، براندازی، اسارت،، غلبه بر، برنده.
  • فتنه مترادف: طرح طرح، نیرنگ مى دهم كه تدبير، توطئه، تبادل نظر، machination، مانور، راز، connivance، تبانی، ترفند، گول زدن، دورویی،...
  • فتور مترادف: lassitude، کندی، مرگ کاذب، listlessness، لختی، بی تفاوتی، الآن،، کندی،، تنبلی، نكرديم، حالت سستی افسردگی، ضعف.
  • فجيع مترادف: هیولا ظالمانه ستمکار، شنیع، وحشتناک، شیطانی, وحشیانه, وحشیانه، وحشی، بی رحمانه، سادیستی, جنایی, باطل و غیر...
  • فحاشی مترادف: تهمت افترا، افترا mudslinging، لام، اشاره، denigration، ترور شخصیت، سوء استفاده، تمسخر، disparagement، بدگویی،، تهمت، اتهام،...
  • فحش دادن مترادف: لعن و نفرین.
  • فداکاری مترادف: تبرک تقدیس تنیده شود، hallowing، جشن، بزرگداشت، نرم افزار، صمیمیت، وفاداری، جذب، تلفن، شغل، تعهد.نوشته پیام...
  • فراتر از مترادف: تجاوز فراتر، overleap، پیشی بگیرد، تصویب فراتر از حد خود تجاوز کردن، روگذر، میان برداشتن، بالاتر افزایش یابد.ضرب...
  • فراخی مترادف: عرض.
  • فرار مترادف: فرار اجرای، پرواز، decamp، پاک را خاموش، است، جست و خیز.پرواز دور شو، شکستن، خروج رستگاری، نجات، فرار،...
  • فرار از مترادف: عذر، اجتناب، equivocation، dissemblance، فریب، پنهان، پوشش dodging, پرچینی، ducking.فرار دوری کردن، اجتناب از طفره رفتن،...
  • فرار کردن مترادف: پیچ فرار گریز، skitter، لیز خوردن، با حداکثر سرعت دویدن، پرش، ها، عقب نشینی، scud، عجله، تسریع، hie، عجله، گم شدن، از...
  • فراری مترادف: فراری, فراری, پناهنده, شهر بصره يک تن, نوبت دم.زودگذر و گذرا، گذرا و زودگذر، تغییر، حادثه جو، کوتاه، زندگی...
  • فراست مترادف: بینش بصیرت، acuteness، هوشمندی هوشيارى، perceptiveness، دقت، مردمانمان، نفوذ، هوش، تدبير،، perspicaciousness، astuteness.
  • فراق مترادف: خروج از ترک، رفتن گرفتن مرخصی خداحافظی، وداع، قبلا، sendoff، خروج، خروج، عبور
  • فراموش نشدنی مترادف: فراموش نشدنی پاک نشدنی مداوم اخلال، ناراحت کننده،، disquieting ناراحت است.به یاد ماندنی.
  • فراموشکار مترادف: نادیده بی دقتی غفلت، بازبرند، بی اعتنا، غفلت، بی فکر است.absentminded بی اعتنا فراموشکار، بازبرند، خارج از آن.
  • فراموشی مترادف: انقراض گرفتگی نامرئی، ابهام، غفلت، انسداد، خاموشی، بطلان، از درجه اعتبار ساقط، بیهوشی، بی اعتنایی، lethe،...
  • فرانک مترادف: ثبت صادقانه صادقانه، باز، ساده، آشکار، unconcealed، undisguised، بدون ابهام، ارزشهاى، بی پرده، مستقیم، اختراع، صریح...
  • فراهم سازی حداکثر مترادف: توریستی.
  • فراوان مترادف: گروهی فراوان، انبوه، فراوان، فراوان فراوان، plenteous، bounteous، بی حد و حصر، بی پایان، کافی، سرشار، پرکاری، غنی،...
  • فراوانی مترادف: ثروت فراوانی ثروت، ابزار، ثروت.پری.ثروت، ثروت، ابزار، توانگری، مقدار زیادی، رفاه، منابع، دارایی، مواد مخدر،...
  • فراورده های مترادف: مخزن.
  • فراگیر مترادف: گسترده، امری عادی منتشر عمومی، زیاد، مشترک، همگانی، همه جا گسترده مطلق،، ineluctable.محاصره محصور شامل، دایره،...
  • فربه مترادف: brawny.
  • فرخنده مترادف: propitious مطلوب امیدوار، امیدوار کننده، تشویق، گلگون، خور، موقع، موفق، مرفه، خوش شانس، خوش، خوشحال، felicitous، حق.
  • فرد مترادف: خود شخصیت بودن روح زندگی روح نفس هویت، اعتماد به نفس، تصویر، psyche.بدنه قاب سوما گوشت لاشه فنوتيپ، حضور.منحصر به...
  • فردى، مترادف: محدود، محدود، محدود، استانی، قفسه، unenlightened نزدیک پناه، shortsighted، عيب، آستيگمات، دل.
  • فردگرایی مترادف: جهت خود اعتماد بنفس جهت درونی، استقلال، منافع، egocentricity.
  • فردی مترادف: دگراندیشان، مستقل loner، خود پرست، اصلی، خارج از مرکز، ماوریک.
  • فردیت مترادف: تمایز منحصر به فرد ویژگی, شخصیت, شخصیت, specialness, تکینگی، خاصیت، ویژه خویی، اصالت.
  • فرزند مترادف: فرزندان، فرزندان، موضوع، جوان، کودکان، خط، آیندگان، سهام، خانواده.
  •