فهرست اسامی همه مترادف


  • ظلم مترادف: بربريت خشونت، سبعیت، خشونت، نهمین فضايی، درنده خویی، وحشیگری، fiendishness، sadism، bloodthirstiness، استبداد، عذاب، آزار و...
  • ظلم و ستم مترادف: استبداد بی عدالتی، آزار و اذیت انقياد، استبداد، استبداد، قلدری، بدرفتاری، خشونت، خشونت، سوء استفاده، اجبار.
  • ظهور مترادف: بوجود می آیند.ایستادن, بوجود می آیند تا به پای فرد، بهار، تا ظهور افزایش تا عقب.ورود ظاهر وقوع، آینده، شروع،...
  • عابر پیاده مترادف: واکر، تبادل نظر، پرسه زن.امری عادی، معمولی، متوسط، کسل کننده، دنیوی، plodding، تخت، کسل کننده، معمولی، so-so،...
  • عاجلانه مترادف: به سرعت.
  • عادت مترادف: شیار، جويچه، سنگر، تغار، خندق، قطره قطره شدن، gouge، زخم زدن، برش، نمره، فلوتینگ، کرک، کانال، خاکریز، کانال،...
  • عادت دادن مترادف: مانوس شدن سخت، تشدید اشنا، آموزش، تقویت، نظم و انضباط، بی حس.
  • عادت کرده اند مترادف: همیشگی، معمول، هر روز، معمولی، انتظار، معمولی و آشنا و مشترک، مرسوم، روال، ثابت، منظم است.
  • عادل مترادف: فقط با فضیلت خوب، منزه، راست، نجیب، بالا، آیةالله، بدون خود خواهی، خوبان، اخلاقی، خالص، صادقانه، نشسته...
  • عادلانه مترادف: غیر قانونی, ناعادلانهی, ناعادلانه و جزئی, iniquitous, به مضر، گرایش، درسى unmerited ناموجه، بدون استحقاق، ماهواره...
  • عادی مترادف: ابتذال واضح، کلیشه، بی موردی تبدیل برمید، ابتذال، ماکسیم، اصل، گفت، ضرب المثل.عادی، روال رایج آشنا، هر روز،...
  • عادی شهر تهران مترادف: lawbreaker مجرم ستمکار، بی وجدان, مقصر, آيا متخلّف، malefactor، مجرم، scapegrace، گردن کلفت، هود.ضررهای بزرگ تری خواهند...
  • عارف مترادف: مرموز mystifying وهم آور, شبح وار, عجیب و غریب، ژرف، inscrutable، ناشناختنی, نفوذناپذیر،، veiled عقیده­اند، sphinxlike.نهفته...
  • عاری از متانت مترادف: irascible تحریک پذیر, testy, آتشین ناگهانی، ill-humored، cantankerous، choleric، بد خو، hot-tempered، فرار، peevish، waspish، splenetic، شارپ، snappish،...
  • عاری از نفس پرستی مترادف: بدون خود خواهی و نوع دوستانه و فدا کردن، ایثارگرانه،، خود abnegating، سخاوتمند، دادن لیبرال ملاحظه ملاحظه خیریه،...
  • عاشق مترادف: یار کمال تحسین، دوست پسر، دوست، نامزد، حق، ديگرشان، شعله، معشوقه، خواستگار، courter، اسپونر، paramour، گرگ، دون...
  • عاشق خود مترادف: egotist.
  • عاشقانه مترادف: آرمانگرا دریمر خيالات متفکر، رویایی، علاقه مندان، ماجراجو، knight-errant، قهرمان، عاشق.فریبنده رنگارنگ، عجیب و...
  • عاشقانه، محبت آمیز مترادف: دوست داشتنی، جذاب، جذاب و مؤثر بر، مهربان، به شیرین، برنده، درگیر شدن شایان ستایش.
  • عاطفی مترادف: ، احساس حساس حساس، نمایشی، تحریکی گرم، مشتاق، ضربه، پاسخگو، گرم، تند، آتشین، خون گرم.حرکات اشک-تکان دهنده...
  • عاقبت مترادف: ادامه نتیجه، توسعه، نتیجه، نتیجه حاصل، نتیجه، خاتمه، واکنش، پس، مکمل، اثر بعدی، متاثر، denouement، نتیجه نهایی.
  • عاقل مترادف: صدا معقول عاقلانه، منطقی، شفاف، معقول، عاقل، طبیعی، سالم، sapient، سیج، محتاط، عاقلانه.dignified, متین كشور خشک به...
  • عاقلانه مترادف: عاقل عاقل روشن، معقول، صدا، عاقل، فقط، اجتماعی، فهیم، دوراندیش، محتاط.
  • عاقلتر مترادف: نهان بین.
  • عاقلی مترادف: عقلانیت saneness سلیم، levelheadedness، sensibleness، بهداشت روان، دوره سلامتی و هوشیاری، دلیل، انسجام، حس اسب، صحت، معقول،...
  • عالم مترادف: جهان.
  • عالی مترادف: قریب به اتفاق نیرومند redoubtable موقر، موثر، ارعاب، ترس، تحمیل، شگفت آور،، هیبت الهام بخش قربانیان.بهترین...
  • عام مترادف: تحتانی subnormal کاليبر، ضعیف، subpar، متوسط، نامناسب، کمبود.
  • عامل مترادف: قدرت نیروی معنی، متوسط، آژانس، عامل، ساز، ساز، ماشین، علت، تحریک.عنصر علت، بخش تشکیل دهنده، نفوذ، جزء،...
  • عامل بازدارنده مترادف: یاس.
  • عامیانه مترادف: بومی محبوب، محلی، بومی بدوی، بومی، بومزاد، محلی، عامیانه، منطقه ای، فردى،، unschooled، دل، unpolished، آماتور.مردم,...
  • عایق مترادف: متکی به خود است.
  • عبادت مترادف: ستایش و احترام احترام، احترام، جلال، افتخار تسبيح، عشق ورزیدن، احترام بگذارند.در dote عشق ورزیدن، تحسین...
  • عبادی مترادف: کار agnostic، عبادی، freethinker، كافران rationalist، خدا, کافر, مرتد, کافر، امّت.عبادی.
  • عبارت مترادف: بیان catchword مدلولش، کلمه، اصطلاح، برچسب، لقب، ضرب المثل، گفت، شعار، دیدم.کلمه نیمکت، بیان، سبک، صدا قرار داده،...
  •