فهرست اسامی همه مترادف


  • قيام مترادف: شورش، شورش، شورش شورش، شورش، شورش، insubordination شیوع، اعتصاب، منظور، کودتا، کودتای، آشوب، تمرد، unruliness.شورش، قيام...
  • قيامت مترادف: احیای تجدید، تولد دوباره تجدید حیات، عود، باز گشت، بازگشت، مرمت، تجدید حیات، اعاده، تجديد حياط.
  • قیاس مترادف: شباهت شباهت، موازی، مثل مکاتبات, مقایسه, هم ارزی, homology، تمثیل.
  • قیافه مترادف: ، رفتار بیان آمریت شیوه حمل و نقل، هوا، نگاه بلبرینگ، سبک، نگرش، پوشش، حضور.
  • قیافه ظاهری بخود دادن مترادف: مطرح وانمود و نادیده گرفتن، dissimulate، پنهان، تصویب، جعل، شبیه سازی، تقلبی، احمق، بلوف، جعل، گمراه، فريب.نقاب...
  • قیافه گیر مترادف: وانمود کن منافق فاكر، دغل باز، فریب دادن، ساختگی، مدعی تاج وتخت، masquerader، شام، تقلب، شارلاتان.
  • قیف مترادف: سیفون کانال، الک عبور، فیلتر، لوله، انتقال، رفتار، سیتا، نقب زدن.
  • قیچی کردن مترادف: کلیپ قطع برشی، تقسیم، کوتاه، محصول، اسکله، باب، تر و تمیز، پوست کندن، آلو، حذف، سرمازدگی.
  • كاذب مترادف: فریبکارانه دروغ متقلب, untruthful, نادرست, جعلی، فریبنده، قصه، dissembling, guileful, روی حیله و تزویر, double-dealing.
  • كافران مترادف: عبادی کار، کافر طناز،، disbeliever، pyrrhonist، گرديدند،، مستقل، agnostic، شک توماس، iconoclast.
  • كافى است مترادف: بی اساس است.
  • كرديد مترادف: despot دیکتاتور، autocrat، مطلقه، دیکتاتوری فاشیستی، سادیست، تزار، قلدر browbeater inquisitor سیمون legree، ارباب.
  • كشت مترادف: متمدن تصفیه شده، جلا، روشن، یاد گرفته پیشرفته، تحصیل کرده.پالایش فرهنگ پرورش مدنیت آداب تمدن آموزش یادگیری...
  • كشور مترادف: sedate مناسب، decorous، هوشیار موقر، آرام، subdued, قبر, جدی, حل و فصل، موضع محتاطانه و محافظه کارانه و سنگین، متوسط، پت.
  • كلوخ مترادف: بچه ناقص الخلقه lout، dimwit، halfwit، bumpkin دهاتی، dolt، استدلال، دهقان، ساده لوح، ادم احمق و ابله، fathead.توده توده، لخته،...
  • كمي مترادف: قابل اندازه گیری است.
  • كند مترادف: استدلال می کنند.دعوا کج خلقی، استدلال، اختلاف، جرو تفاوت، قراضه، bicker، ردیف، اجرا، مبارزه، wrangle.
  • كنيزي مترادف: نازل، اندکی، برهنه و ناچیز، نحیف، به اندک، یدکی، پراکنده، exiguous، ناکافی است.مقرون به صرفه، با صرفه، thrifty، صرفه...
  • كوتاهتر مترادف: ادامه بروید، پیشرفت، ادامه تصویب، حرکت، سفر، پیشبرد، راه رفتن، گام.
  • لا مترادف: تمرین دنبال دنبال، متعهد، درگیر، خود به ورزش، حمل اختصاص.لایه، ورق، برابر، ضخامت، وب، تکه، قشر، برگ، پهنک...
  • لابی مترادف: راهرو سالن انتظار، سالن است سرسرا، سالن، سرسرا، گالری، دادگاه، ایوان، اتاق انتظار.گروه فشار گروه هم مسلک...
  • لابیست مترادف: مدافع.
  • لادن مترادف: بر دوش، مملو از، اتهام وزن، encumbered، trammeled، وزن مظلوم، لود شده، مشمول مالیات، مانع.
  • لازم مترادف: مورد نیاز است.مورد نیاز است.
  • لازم است مترادف: اجتناب ناپذیر اجتناب ناپذیر، بی شفقت، necessitous، ineluctable ربطی به اجرا ندارد، unpreventable، مقاومت، بخت، خاص.ضروری مورد...
  • لاسی مترادف: زن جوان.
  • لاشه مترادف: جسد، جسد، بدن.
  • لاشی مترادف: خرده جزیی ناچیز، ناچيزى, صرف, بی ارزش، niggardly، متوسط، ضعیف، پوزش می طلبیم، غمگین، قلیل، نازل، اندکی، رقت انگیز،...
  • لاغر مترادف: علاقه شدید به چیزی.تمایل به نفع، شیب، verge ترند، شدند.تکیه بستگی دارد، تعداد، بانک در سرپا نگه داشتن, استراحت...
  • لاغر و استخوانی مترادف: لاغر استخوانی، زبر و خشن lanky، نحیف، rawboned، لاغر، یدکی، نازک lank وزني، دچار سوء تغذيه، زاویه ای.
  • لاف زدن مترادف: به رخ کشیدن.
  • لام مترادف: ضرب و شتم.
  • لامپ مترادف: برآمدگی.نور مشعل لامپ، فانوس، فانوس دریایی.
  • لانه مترادف: عقب نشینی مخفی گاه, دن, امد و شد زیاد رفت و آمد مکرر، پاتوق ماشین پرس یا زمین، snuggery، پناه، محراب، purlieu، گوشه...
  • لاک مترادف: شکست.ضرب و شتم.
  •