فهرست اسامی همه مترادف
قابل اشتعال مترادف : سوخت داخلی.قابل اعتماد مترادف : قابل اعتماد، اعتماد، نشسته، محترم راستگو محاکمه محاکمه و درست، اعتبار، ثابت، مسئول و متفکرين و معتبر، محتوای...قابل اعمال است مترادف : عملی عملی, امکان پذیر, شدنی، ممکن است قابل دسترسی، مفید، دست یافتنی، قابل استفاده، عمل، موثر، رضامندى، قابل...قابل اندازه گیری مترادف : كمي، محدود، محدود، unexceptional، محدود، مهار، unexcessive، معتدل، متوسط، مناسب است.قابل انعطاف مترادف : انعطاف پذیر، limber، lithe، lithesome، pliant، انعطاف پذیر، پلاستیک، جعل.مطیع لشکر، سازگار، سازگار با pliant، انعطاف پذیر،...قابل بحث مترادف : مشکوک.قابل تحسین مترادف : قابل توجه قابل تشخیص، محسوس، قابل اندازه گیری، قابل توجهی قابل توجهی، قابل توجه، براورد، مواد، تلفظ.ستوده...قابل تصرف مترادف : دفاع مشروع قابل بحی، دارای قدرت و زور، درست، قابل اجرا، عملی، عملی منطقی معقول قابل دوام، معقول.قابل تصور است مترادف : باور معتبر، معقول قابل تصرف، محتمل است.ممکن است thinkable قابل تصور supposable، قابل فهم است.قابل توجه مترادف : سخاوتمندانه فراوان، قابل توجهی قابل ملاحظه، بزرگ، سنگین، بزرگ، صبرکن،، بزرگ.الهام بخش موثر قانع کننده, جدی,...قابل توجه است مترادف : مفرد قابل توجه مهم خسارات غیر معمول، قابل توجه, جشن, اشاره, قابل توجه، استثنایی و فوق العاده، برجسته، به فوق...قابل جبران مترادف : از دست رفته.قابل حمل مترادف : متحرک قابل حمل و نقل، conveyable، جمع و جور، سبک وزن، جیب.قابل دسترسی مترادف : در دسترس, نزدیک, در دست قابل دسترسی، ممکن است، دست یافتنی و قابل حصول است.دوستانه سهل العبور صمیمی، در دسترس،...قابل زیستن مترادف : خوش قابل سکونت دلنشین راحت، مناسب، رضایت بخش، راحت، مناسب و معقول، لذت بخش، مشرب, دوستانه, هماهنگ.قابل عرضه در بازار مترادف : تجاری.قابل علاج و درمان مترادف : امکان پذیر است.قابل قبول مترادف : قابل قبول قابل تحمل کافی، رضایت بخش، تمام حق، محترم، ارائه، قابل قبول، مناسب و معقول، عادلانه، متوسط، متوسط،...قابل مشاهده مترادف : چشمگير قابل رؤیت قابل تشخیص، perceivable، seeable، discoverable، قابل تشخیص، قابل توجه، تشخیص، آشکار، آشکار، برجسته، واضح،...قابل ملاحظه ی اقتصاددانان مترادف : تشویق hearten، تشویق، تقویت inspirit، تحریک، rouse، تقویت، اطمینان، عصب.قابلیت مترادف : توانایی و ظرفیت و شایستگی، امکان ان، به معنی قدرت توان قدرت امکانات، تسلط.تاکید, برجسته, استرس, تیتر, ستاره,...قابلیت انعطاف مترادف : انعطاف پذیری.قات مترادف : شارلاتان, تقلب, جعلی, فریب دادن, گناهكارى bluffer dissembler مدعی تاج وتخت تقلب mountebank empiric four-flusher، مرد باهم.دسته مرغابی,...قاتل مترادف : قاتل, قاتل, قاتل، slaughterer، قصاب، مجرى، ماشه کش مشکوک، کشنده, مرد.قادر مترادف : عادی، متوسط، معمول، اجرا از آسیاب، untalented، ungifted.با استعداد، با استعداد، برتر، متخصص، خلاق، مبتکر، انجام شده،...قادر به مترادف : صالح, قادر, واجد شرایط, مناسب, مناسب، adroit، کارآمد، انجام، مناسب، ماهرانه، اقتباس، استعداد، نصب.قاره مترادف : self-restrained ترککرده پاکدامن، معتدل، متوسط، self-controlled، مهار، تلخ، abstemious، عاقل، تجمل.قارچ مترادف : گسترش رشد را بیش از، ضرب، شلیک کردن، محصول تا، بهار، تکثیر، فراوانند، شکوفا، burgeon، pullulate.قاشق مترادف : ملاقه حرکت شبیه چمچه زنی، ملاقه وثیقه، دهانه، شیب، کاسه، تقعر، افسردگی، توخالی.قاضی مترادف : عدالت فقيه دادرس، قائم مقام.انتخاب را انتخاب کنید، پیدا، تصمیم گیری، تعیین حل و فصل، نتیجه گیری، معلوم، حل و...قاطع مترادف : قطعی peremptory واجب، الزام آور، تغييرناپذير، بسیار مهم، انتقادی، اهمیت، شوم، تاریخی، سنگین، گسترده، تبعی،...قاطعانه مترادف : مثبت تصمیم، تعصب، مهاجم قاطعانه، اعتماد به نفس، اراده، مطمئن cocksure خوش مشرب مصر، قاطع، مطمئن باشند.پرقدرت...قافیه مترادف : شعر شعر، آهنگ ساختگرا، versification، prosody، توان، هم قافیه شدن.شعر آیه، آهنگ، غیر روحانی lyric, تصنیف، حماسه، نوای،...قالب مترادف : طرح، ترتیب، طرح، زمین طرح، طرح، طراحی، طرح، طرح، طرح، روش، سیستم، برنامه، برنامه درسی، دفترچه، پیشنهاد، طرح،...قالب دار مترادف : خشن.