فهرست اسامی همه مترادف
غیرقابل اعتماد مترادف : نامطمئن وفا، کارانه، undependable، دلبخواهى متقلب، نادرست، تردید، مشکوک، ناسالم، خطاپذیر، نادرست، روی حیله و...غیرقابل دفاع مترادف : غیر قابل توجیه ناموجه، unsupportable، unwarrantable، نابخشودنی unpardonable، معیوب، اشتباه است.غیرقانونی مترادف : غیر قانونی.غیرقانونی بودن مترادف : unlawfulness illicitness، براند جنایتکاری, سوء, تخلفات, اشتباه، جرم، جرم، نقض.غیرمتعارف مترادف : غیر متعارف نامقلد، نامتعارف، محلى عليه offbeat, عجیب و غریب, عجیب و غریب، arty، هنری، غیر رسمی، شل، بی خیال، ولگرد.غیرمتمدن مترادف : بربرها، وحشی، بدوی، تعدیات وحشی، کريه، متعصب، بی شعور بی رحمانه، وحشی.churlish درشت uncivil، ناخالص، خام، boorish مبتذل...غیرمعمول مترادف : معقول منطقی، عملی، واقعی، شفاف دانشمندی، عاقلانه، باهوشتر، perspicacious، unerring، منطقی، قابل اعتماد، فهیم، دانا،...غیروابسته مترادف : خنثی.غیرواقعی مترادف : وانمود شم نادرست بدلی untruthful جعلی, جعلی, ای, mock, قلابی, ظاهری است.فرضی insubstantial حکمي،، معنوى، نامحسوس، افسانه ای،...غیرچاپی مترادف : دعوایی ستیز، disputatious جدلی، hairsplitting، controvertible، صورت، عملی، نظری، پیامهای، سخت.غیور مترادف : دلیر.فاتح مترادف : ویکتور، خداوند، قهرمان، استاد، vanquisher، subduer، conquistador، برنده آس.فاجعه مترادف : فاجعه تحولات ناگهانی و عمده, فاجعه, رنج معضل، سکته مغزی، ضربه، بدبختی، تراژدی، تلفات، خراب کردن، سختی.بدبختی...فاحش مترادف : فاحش خودنمایی بدنام، رتبه، ناخالص، هیولا، ولگرد است، آشکار، واضح، بیش از حد, شدید, بزرگ, شگرف.خودنمایی می...فاحشه مترادف : ابزار تماس با ما، cat's-paw، اپورتونيستى، hireling کاکایی، وزغ، ابزار، مزدور.debase، besmirch، تنزل، فاسد، منحرف، آلوده،...فاحشه خانه مترادف : whorehouse و بوردلو و خانه و فحشا از خانه, خانه بیمار پست، bawdyhouse، cathouse، تاس کباب.فاحشهباز مترادف : حریص grasping، ژیان، سيری wolfish، چپاول، thievish، غارتگری، حریص، covetous، extortionate، plundering، بسیار گرسنه.فاخته مترادف : خل.فارغ التحصیل مترادف : محدوده رتبه، مرتب کردن، ترتیب طبقه بندی گروه، میزان، تلو تلو خوردن، فضای.تنظیم، مارک، اندازه گیری، استاندارد...فارغ التحصیلی مترادف : کالیبراسیون، درجه بندی سایه درجه بندی، رتبه بندی.شروع عبور، ارتقاء و گواهینامه و پیشرفت و شروع, غسل تعمید.فاز مترادف : مخروطی باد، باد کردن، بستن، اجرا بندی،، سهولت، بازنشسته، حل و فصل، پایان، کاهش، غیر فعال، خاتمه.مرحله، جنبه،...فاز خارج مترادف : ختم.فازی مترادف : woolly کشباف, پرمو, چین دار, رنگی, napped فیبری کرکی مخملی، linty.مبهم تاری unfocused، نا معلوم، معلوم، مبهم، smudged، beclouded،...فاسد مترادف : غیر اخلاقی فاسد شدن، debased، گناه، پایه ستمکار، منحرف، معیوب، بد، iniquitous، منحط، ندارند، نافرمان، reprobate، wanton،...فاسد الاخلاق مترادف : فاحشه فاحشه، trollop، ترش، strumpet ولگرد، شلخته، doxy، bawd، جید گستاخ.فاش کردن مترادف : افشای فاش کردن، شناخته شده را اعلام، بگویید، اعلام، ارتباط، نشر، اعتراف، اطلاع، tattle، پخش، اطلاع رسانی، اجازه...فاصله مترادف : وقفه شکستن مکث، فاصله، موقت، وقفه، انقطاع، باز، شاید، caesura، دخالت، گیر، توقف، قطع.فضای طول حد، حذف، farness،...فاقد تطابق مترادف : acclimated.فاقد شرایط لازم مترادف : نامناسب.فال مترادف : prophesying foretelling، پیش بینی، divining، soothsaying، علم غیب، fortunetelling، بصیرت.نبوت پیش بینی، پیش بینی، پیش بینی، premonition، surmise،...فانتزی مترادف : فانتزی، تخیل تصویر رویای، افکار پوچ، خیال، فانتزی، مفهوم، هوی و هوس، هوس، هوس، چشم انداز، اختراع، ساخت،...فانتوم مترادف : توهم غیرواقعی خیالی، طیفی، hallucinatory، رویایی، شبح، گروه، خیالی، الکی.توهم خیال رویا، چشم انداز، سایه،...فانوس مترادف : نور، لامپ، مشعل، نوک تیز، طوفان چراغ، چراغ قوه.فانک مترادف : افسردگی، آیا؟، افسردگی، پریشانی، بدبختی، despairant.رفعت، شادی، خلسه، سعادت، وجد.وحشت عرق سرد، فلوتر بیم و هراس،...فانی مترادف : کشنده، کشنده، زندگی و مرگ، حیاتی است.بی امان کشنده، out-and-out، هنگامِ مرگبار، implacable، بی شفقت، امان، تلخ،...