فهرست اسامی همه مترادف
اگزوز مترادف : نایاب مصرف، استفاده از تخلیه، خالی، پراکنده، صرف، اجرا از، صرف.فرسوده تایر، خستگی، تضعیف sap، enervate، enfeeble، weary،...ایام خوب گذشته مترادف : صلح آمیز است.ایثارگرانه، مترادف : ریاضتی،.ایجاد مترادف : سرچشمه را علت، ابریشم، تشکیل، تولید، procreate.حل و فصل، تعمیر، امن، entrench، زمین، ریشه، پروتز، ensconce، تحکیم، نصب،...ایجاد انگیزه در مترادف : القاء فعال سوق، هم بزنید، حرکت، بکشاند، تحریک، بیدار، بود، تحریک، inspirit، hearten، نفوذ، اعلان، متقاعد کردن، goad.ایجاد روابط حسنه مترادف : آشتی.ایجاد مانع مترادف : زندان.مانع با پرچین احاطه کردن، paling، حصار مانع، سنگر، breastwork، دیواره.ایدئالیسم مترادف : کمال صمیمیت، تعهد، خود گذشتگی آمریکاستیزی،، quixotism، مکتب هنری رومانتیک.ایده مترادف : فکر کردم مفهوم تصور مفهوم، مفهوم، نظر، عقیده، نتيجه گيري.ایده آل مترادف : اتوپى خیالی مفهومی نظری، چكيده، معنوی، خیالی، توهم، غیرواقعی، عملی، دست نیافتنی، رویایی،.استاندارد مظهر...ایرادات مترادف : reparable.ایران مترادف : sidestep.highroad بزرگراه خیابان, خیابان, جاده, جاده, بلوار، شریان, خون بازی, باج راه, پارک وی, بزرگراه, thruway.ایزابل مترادف : فاسد الاخلاق wanton، دختر گستاخ، جید، حد vixen، جادوگر، hellcat، ogress، خشم، او هیولا، harridan، virago، فاحشه.ایستاده مترادف : سیاست موقعیت استقرار، پلت فرم، موضع، نقطه نظر، نظر، نگرش، اعتقاد، آن.تحمل، ارسال به رنج می برند رعایت قرار...ایستاده برای مترادف : طرف با پشتیبانی، پشت، دفاع، محافظت از قهرمان، رعایت، توجیه، خواهد بخشید، plump برای، چوب برای.ایستگاه مترادف : پست, موقعیت, نقطه, محل, صندلی, محل, منبع پایه.رتبه، وضعیت ایستاده جای پا، امتیاز، دولت، سطح, موقعیت, کلاس,...ایلخانی مترادف : سالمند،، forefather forebear جد، بنیانگذار، paterfamilias، پدر، graybeard، پدري، جد، procreator، سیج، استاد، معلم پدر.ایمان مترادف : باور اعتبار اعتماد به نفس، اعتماد، مذهب، عقیده، آن، troth، وفاداری، وفاداری، عبارتست از استقرار، وفاداری،...ایمانی، مترادف : خیانت.ایمنی مترادف : معاف unsusceptible رویین تن، رایگان، حفاظت، روشن، امن، ممتاز.معافیت insusceptibility ترخیص، حفاظت، آزادی، آزادی، مصونیت،...این معنی است مترادف : راه، روش و سیستم و روش و فرایند، طرز عمل به ان, منابع, اقدامات، مراحل، مصلحت، متوسط، فرم، حالت، صورت، مد،...این مفهوم را میرسانند مترادف : پیشنهاد صمیمی، اشاره، تلقین کردن نشان می دهد، connote، اشاره، واردات، دلالت، معنا، نشان، استنباط.این نسخهها کار میکند مترادف : ماشین آلات فعالیت، عمل مکانیسم، دنده، دستگاه، موتور، حرکت، جنبش.اینتر مترادف : دفن, entomb, inhume, inurn.اینرسی مترادف : بی تحرکی ناحيۀ مرگ کاذب، حالت سستی، عدم پاسخ القا بود، lifelessness، انفعال، quiescence، کندی،، inertness.اینسو انسو جمع کردن مترادف : چین جمع آوری، برداشت، درو، انتخاب محصول، تمیز کردن.یادگیری قطعه با هم ریشه، بلند کردن، جمع اوری کردن، شنیدن،...اینسو و انسو جهیدن مترادف : عشوه گر, trifler, کسی را دست انداختن، philanderer، پلیبوی, سرهم بندی کردن.trifle اسباب بازی، کسی را دست انداختن، coquet، dally...اینفورمر مترادف : گریبان denouncer خیانتکار، مخبر، شاکی، tattler، مدفوع کبوتر.ایوان مترادف : عذر، ایوان، پیازا، portico، سالن خورشید, عرشه, تراس, بالکن.seclude محدود، منزوی، immure پناه، جدا کردن، گنجه، برداشت،...ایول مترادف : مضر مضر مضر، خطرناک، زیان، بد بخت، فاجعه، مضر، میگردد، کیاست، baneful، رفتارهاي، وخیم، موذی.آسیب، صدمه بدبختی،...با مترادف : هوس باز ناپایدار بیهوده و بیمعنی، احمقانه، scatterbrained، مبتلا به دوار سر، نسنجیده، غیر مسئولانه، نامطمئن،...با احترام مترادف : سلام، آرزوها، احترام، remembrances، احترام، devoirs، تعارف.با احتیاط مترادف : مدبرانه حساس دیپلماتیک، اجتماعی، عاقلانه، با ملاحظه، متوجه، هوشیار، متفکر، محتاطانه، نگهبانی، محتاط،...با استفاده از روش مترادف : تست بررسی، ارزیابی، تجزیه و تحلیل ارزیابی، تشخیص، قاضی، وزن، بازرسی.تجزیه و تحلیل معاینه تست، محاکمه،...با انصراف مترادف : بدون انجام داد تا ترک، چشم پوشیدن، حذف، کنار، تعلیق، چشم پوشیدن از، پرهیز، لوازم یدکی، امساک کردن.