فهرست اسامی همه مترادف
اصطلاح مترادف : گویش طرز سخن گفتن اصطلاحات نمی تونم patois، زبان ویژه، صحبت کنید.بیان عبارت مدلولش، عبارت مصطلح است.اصطلاحات مترادف : واژگان شرایط، واژگان، نامگذاری پردازی، زبان ویژه، واژگان، نام، نمی تونم، argot، زبان، اصطلاحات.««نمی تونم، طرز...اصطکاک مترادف : سایش ساییدگی، فرسایش، مالش، سایش، گریتینگ،، پر کردن، تراشیدن، کشاورزی، rasping.تضاد اختلاف تعارض, اختلاف،...اصل مترادف : جوهر فعالیت، توضیح شخصیت، منطق، تئوری، طبیعت، حالت، کلید، کیفیت.حکومت قانون، حقیقت واقعیت، مقررات، اصل،...اصل و نسب مترادف : نزول اصل و نسب استخراج، نسب، منشاء، پس زمینه، شجره نامه، سهام، وراثت، خون، پرورش.پدران نياکان, progenitors, اجداد...اصلا مترادف : زنده ماندن بازیابی، درمان، بیشتر زنده بودن، آمده از طریق تجمع، احیای، دوره نقاهت را گذراندن، اطراف، آب و هوا،...اصلاح مترادف : تغییر متفاوت است، تغییر، متوسط، زیر و بم کردن خلق و خوی، کاهش، کاهش، بگیرد، تبدیل، transfigure، transmute، تبدیل،...اصلاحات مترادف : اصلاح بهبود، بهبود melioration، بهبود، اصلاح، بالا بردن، پیشرفت، توانبخشی، خونسردی، پیشرفت، ارتفاع،...اصلاحی مترادف : درمان، درمانی، پادزهر، امداد، بازسازی، palliative، غرامت، ترمیمی.درمانی، بهبود، rectifying، توانبخشی، amendatory، ترمیمی،...اصلی مترادف : اولین اولیه, اولیه، اولین بومی، ابتدایی، اساسی، مقدماتی، زمینه ای، پایه، بسیار کهن است.مثالی نمونه الگوی،...اصول مترادف : خود فى، abc، اصول، grounding، نیاز، بر اساس اصول بدیهیات, پیش نیازها, ملزومات، نسبت به ضروريات، مهارت، آموزش، هسته،...اصولا مترادف : بیشتر.اصولى مترادف : اخلاقی، اخلاقی، بالا فکر, فقط, راست فکر، صالح، نشسته، محترم وجدان، قابل اعتماد، معتبر، متفکرين، فساد نا پذیر،...اصولی مترادف : بی پروا.اصیل مترادف : کلاس اول و عالی و با وقار، ظریف، جلا، اول، میزان تصفیه شده کشت انجام اشرافی، خوش تیپ.pedigreed اصیل ایرانی نژاد,...اضافه جهش مترادف : تجاوز کند.اضافه نمودن مترادف : impute ویژگی، نسبت دادن، اختصاص به اتهام، زین با، بار، اتصال.ضمیمه ببندید، رفع الحاق، اضافه کردن، ضمیمه، میخ...اضافه وزن مترادف : چاقی، corpulence، stoutness، chubbiness، pudginess، paunchiness، fleshiness، plumpness، سنگینی.چاق تنومند، چاق و چله، چاق، بحالت موازنه...اضافه کردن مترادف : پیوست اضافه نمودن عضویت، متحد، ضمیمه، الحاق، قرار داده، میخ سرپهن کوچک.افزایش زیاد تقویت، مکمل، بزرگ، بزرگ،...اضافی مترادف : مکمل اضافی, بیشتر, اضافه, ضمیمه, افزایش, کمکی, علاوه بر این، یدکی، دیگر، جدید، تازه.زائد غیر ضروری، ضروریِ, هاى,...اضطراب مترادف : دلهره نگرانی misgiving، مراقبت، disquiet، پیشامد بدی، احساس وحشت و نگرانی، آنومی، qualm، ترس، ترس، نگرانی، تنش،...اضطراب سخت و ناگهانی مترادف : درد درد، چاقو، خراب throe، کوک، آچار، کريک، شوک، عذاب، غم و اندوه، ناراحتی، رنج، سوزش، عذاب.اطاعت مترادف : توجه ارسال، اقدام، اجرا، مطابقت ذهن، رعایت، موافقم، انجام، پاسخ، پاسخ، رضایت دادن، خدمت.submissiveness تطابق،...اطلاع مترادف : دوراندیشی.اطلاع رسانی مترادف : توصیه اگاهی دادن آشنا، اعلام، روشنگری، آموزش، بگویید، آموزش، تعلیم، توضیح.متهم محکوم، شارژ نگهداری, فاش, فاش...اطلاعات مترادف : دانش، اخبار، حقایق، داده ها، هوش، بشارت، گزارش، گزارشات، ارتباطات، communique، بولتن، پیام، اعلام، اعلام، کلمه،...اطمینان حاصل شود مترادف : اطمینان بیمه، تایید تایید، ایجاد، بررسی، تضمین، امن، پشت، حفاظت، حکم.اطناب مترادف : wordiness prolixity، verbalism، long-windedness اطناب،، diffuseness، rigmarole، bombast، blather، loquacity، logorrhea، گزاف گویی، garrulity، هوای گرم.اطناب، مترادف : بیراهه، periphrasis، wordiness، circuitousness، deviousness، اطناب، digression، diffuseness، redundance، افزونگی، گزاف گویی، prolixity، long-windedness،...اظهار مترادف : شرم آور بدنام بدنام، ظالمانه، فرومایه، مفتضح، شرم اور، بدنام، هرکجای، افتضاح امیز، censurable،، اهانت نفرت انگیز...اظهار نظر کردن مترادف : فکر می کنم دولت، conjecture، نشان می دهد می گویند، داوطلب، ارائه، نگه، نظر، خیال، روی چیزی حساب کردن، حدس می زنم،...اعاده مترادف : ترمیم بازپرداخت بازپرداخت، جزا، جبران، رضایت، بازگشت، تخفیف، بازپرداخت، پرداخت غرامت، جبران، جبران,...اعاده حیثیت مترادف : بازیابی کنید.اعتبار مترادف : وضعیت اقتدار، نفوذ، وزن، اهمیت تمایز، برجستگی، پست، شهرت، افتخاری، preeminence، اعتماد به نفس، رابطه، احترام.باور...اعتدال مترادف : اعتدال خود را کنترل انضباط، judiciousness، خویشتن داری، abstemiousness، صرفه، اندازه گیری، اختیار، احتیاط.teetotaling پرهیز،...