فهرست اسامی همه مترادف
انتخابی مترادف : انتخابات, انتخاب, انتخابی, اختیاری.، رخنه انتخاب کننده خاص آنها، انتقادی، منحصر به فرد، خاص، سخت به لطفا، شیک،...انتروتوكسيژنيك مترادف : متغیر است.انتزاع مترادف : ایده مفهوم، نماد، فرمول، تعمیم نظریه، فکر، فرمولاسیون، مفهوم، قضیه، ادراک، idealization.انتزاعی مترادف : absentminded, دغدغه, شاهد, در مه خاموش در فضا، از راه دور، خارج، رویایی و خیال بافی و woolgathering، بي توجهي، خارج از آن.انتشار مترادف : چاپ، پخش ظاهر اطلاعیه اعلام انتشار، گردش خون، انتشار تبلیغات، پخش، گزارش، ارائه، صدور.انتشار اعلام انتشار،...انتصاب مترادف : موقعیت کار، دفتر پست، ایستگاه، وضعیت، کمیسیون، واگذاری، اسلات.نامزدی, تاریخ, قرار ملاقات گذاشتن جلسه رزرو،...انتظار مترادف : امید, امید, چشم انداز، شانس، احتمال, فرض, احتمال, وعده.باردار است.ناتمام unsettled نامعین حل نشده، بلاتکلیف در حال...انتظار می رود مترادف : نیاز خواهید آرزو، تقاضا، فراخوان، قصد، اصرار دارند.تصور گمان، فرض، گمان، حدس می زنم روی چیزی حساب کردن،...انتظاری مترادف : باز بودن، صداقت، forthrightness، سادگی، artlessness، guilelessness، outspokenness.عدالت، انصاف، صداقت، صداقت، صداقت، صحت، عدالت.انتقاد مترادف : شرايط دشوار بانوان ايران، گسل، سرزنش، پوست کندن، محکوم، تمسخر، محکوم، pillory، لعنت، اسلم، animadvert، نمره، excoriate،...انتقادات و پیشنهادات مترادف : ارائه مناقصه، داوطلب، ارائه دادن، اهدا، عرضه، ارسال، دست، ارائه، سبب، پیشنهاد.انتقال مترادف : پیوند ترانهادن، تغییر، تصویب، اعزام دادن، حمل و نقل، انتقال، consign، ارسال، حمل.deed را بیش از، ثبت نام بیش از...انتقال دادن مترادف : معکوس تعویض شیفت، تبادل، انتقال، مبادله، جایگزین، معکوس کردن، متناوب، پیوند، تغییر مکان، مکان مبادله.انتقال چيست؟ مترادف : پيوند پیوند حذف, جابجایی, جابجایی، انتقال، جابه جایی، جایگزینی، reassignment، حمل و نقل، حمل و نقل، برابر ساييدگي،...انتقام مترادف : انتقام تلافی احقاق، مجازات، گفتار،، قصاص، بازپرداخت، جبران خسارت، رضایت، vindictiveness، حمله متقابل.تحمیل شده...انتگرال مترادف : جزء تشکیل دهنده ابتدایی، ضروری است.کل کل، کامل، undivided اسلامي،، کل، دانه، یکپارچه، یکپارچه، یک، کامپوزیت،...انجام مترادف : تلاش را در قرارداد، میثاق، وعده، تعهد، فرض، مجموعه ای در مورد، درگیر، وارد، را، سعی کنید، شروع.محرک.ماهر...انجام دور با مترادف : دور انداختن.کشتن.انجماد مترادف : منجمد.انجمن مترادف : پیوستن به روانی: پیوند اتصال رابطه مقایسه همبستگی مجاورت، گروه بندی.مجلس جلسه جماعت، مخاطب، جمع آوری، پانل،...انجمن صنفی مترادف : جامعه انجمن اتحاد، لیگ، شرکت، برادری، برادری، اتحادیه، شرکت، اتحادیه های صنفی، صنفی سفارش.انجمن، مترادف : مناسب پیشدستی جذب، جذب، متقاعد کردن، نفوذ، انحصار، غصب، فرض، سلب مالکیت.انحراف مترادف : ، سرگرم کننده سرگرم کننده لذت بخش، دلپذیر، طنز، بازیگوش، غریب، sportive، beguiling، جشن، سرگرم کننده است.، توسط جاده،...انحرافی مترادف : فاسد غیر طبیعی، منحرف، نابجا فاسد شدن، تحریف، غلط، بیمار، اختلال، debased، مضر، نافرمان، vitiated، ماهواره، غیر...انحطاط مترادف : وخامت فروپاشی، پوسیدگی، بدتر متلاشی، رد، غرق، عقب، retrogress، رتروگراد، شکست، فرو ریختن، کوچک.منحرف بطلبيد با...انحلال مترادف : حل و فصل پرداخت، تخلیه، دور، لغو تسویه کردن، محو کردن، پرداخت.انحناء مترادف : خوش بر و رو.اندازد مترادف : imperil به خطر اندازد، خطر، خطر ابتلا به افشا، متعهد، سازش.اندازه مترادف : bigness فراخی کرانگی، وسعت، عظمت، massiveness، ampleness، enormousness، substantiality.قدر و ابعاد و حد و فله، نسبت جرم، دامنه، دوره،...اندازه گیری مترادف : محاسبه محاسبه شکل، معلوم، سنج، cipher، چوب خط حساب، بررسی، شمردن، تعداد، تنظیم، فارغ التحصیل، اندازه، رتبه،...اندازه گیری تا مترادف : مسابقه برابر, مقایسه, متناظر آمد تا مقدار، تحقق، موازی، کراوات، رقیب، با با یکدیگر رقابت می.اندام مترادف : یاس و نومیدی سختی دستمایه، ویرانی، ناامیدی، زجر، نیاز، مشکل، فلاکت، سختی، بدبختی.محدود لبه، ختم پایان،...اندرز مترادف : ملامت.اندوه مترادف : زجر خجالت mortification، ترس، خشم، ازار، نا امیدی، سردرگمی، شرم، تحقیر، disgruntlement، ناامیدی.اندک اندک خوردن مترادف : سرمازدگی، نیش، جویدن، بحران، جویدن، پک.