فهرست اسامی همه مترادف
اوقات فراغت مترادف : سهولت آزادی بقیه، زنگ تفریح، تعطیلات، تعطیلات، آزادی، مکث، میان پرده، بازنشستگی، بیکاری.اول مترادف : بالاترین رئیس اصلی، برجسته، اصلی، برجسته، کاردینال، پیشرو، کلید، حکم، بزرگترین، مهمترین.اولیه, پایه,...اولویت مترادف : امتیاز اولویت، استفاده، preeminence اسارت،، ارشد، برتری، حق، اهرم، کشش، نفوذ.جانبدارى طرفداری تعصب، تعصب،...اولياء مترادف : مسئول و پاسخگو و مسئول، متمایل, موضوع, به سرزنش.اولین مترادف : راه اندازی، آغاز ظهور ورودی شروع افتتاح، مقدمه، بیرون، ارائه، کشف حجاب، تعظیم.اولیه مترادف : پایه عنصری اساسی، نهایی، اساسی، بدوی، رادیکال، بازال, ضروری است.اول اصلی، اولین قدیمی ترین, اولیه, اولیه,...اومانيستى مترادف : classicist, محقق, دانشمند, مرد, نامه, دانشمند, مریم.اون سوی خاکستر سوخته مترادف : خاکستر.اونا؟ مترادف : هم بزنید بنويسيم، شلاق، لرزش، ماهوت پاک کن زدن، ضرب و شتم، بازی شیر یا خط، فوم، موج، چرخش، دچار تشنج، eddy.اوول مترادف : تخم مرغ.اويديتي مترادف : شور و شوق.حرص و آز.اویزان کردن مترادف : فلپ نوسان آویزان، موج، سر گردانی، بال بال زدن، تعلیق، بستگی دارد، صدای فش فش، در نوسان بودن، شیب.اى مترادف : تمسخر مسخره، jeer, بگو, طعنه زدن طعنه، jibe، در خنده، اگار، را سرگرم کننده از هجو، satirize، تقلید و هجو کردن،...ايران مترادف : رفتار، تظاهر، affectation، affectedness، artificiality، haughtiness، snobbishness، superciliousness، phoniness.اينطور مترادف : بی اثر رطوبت، بی حرکت هنوز آرام, آرام, دست نخورده,، سفت، سفت و سخت، منجمد، استراحت، استاتیک، ثابت، فلج، بدون...اپراتور مترادف : دغل، تقلب، ماجراجو، finagler، کوسه، manipulator، wheeler-dealer، کلاه بردار.بنده دستیار، همدم، دستیار، کلفت نوکر، سرسپرده،...اپورتونيستى مترادف : ماجراجو.اپوس مترادف : ترکیب کار، ایجاد قطعه، زاییده افکار، اختراع، ادبی یا هنری، تولید، تلاش، محصول.اپیدرم مترادف : پوست.اپیدمی مترادف : گسترده شايع، گسترده، اپیدمی، زیاد شایع، عمومی، گسترده، گسترده، فراگیر، گسترده.اپیزودیک مترادف : پراکنده متناوب، درهم و برهم, بی ربط, digressive بی، قطع، fitful، معترضه،، interpolative، نابسامان، حدیثی.اچ مترادف : حکاکی، تمبر، تحت تاثیر قرار دادن مشخصات ناشر بیشتر، حک کردن، روش.اژدر مترادف : نابود تخریب، خراب queer، سرکوب، مهر، خرابکاری، ابطال، سقط جنین، کشتن، پیچ، kibosh قرار داده، ظروف سرباز یا مسافر،...اژدهایی مترادف : شدید.اکتسابی مترادف : تصادفی، بیرونی، اتفاقی، مکمل، شانس، سطحی اتفاقاتی ناخواسته، نمونه،.اکتشافی مترادف : تحقیقی، جستجو، کاوش، کنجکاو، تحلیلی، حقیقت یاب.اکثریت مترادف : مزیت عمده, توده, بهترین بخش بدن ناخالص سهم شیر، غلبه.بلوغ, بزرگسالی, ارشد, مردانگی, حس زنانگی.اکستازی مترادف : شادی غايى خلسه، لذت، سعادت، نشاط، شادی، حمل و نقل، ravishment، رفعت، هلهله، ebullience.اکسل مترادف : شکست دادن پیش افتادن از تحت الشعاع قرار دادن، outclass، پیش افتادن از، outdistance، بالا، گرفتگی، بهترین، غالب، اولویت...اکسپرس مترادف : افزایش سایز بزرگ، گسترش زیاد، ساخت تا، هرم، تجارت، سرمایه گذاری در، امکان استفاده از بهره برداری، استفاده،...اکسیر مترادف : نوش دارو درمانی برای همه دارو یا زهر ابکی, nostrum, روغن مار.تجسم جوهر جوهر، پایه، تمرکز، عصاره.درمانی برای همه.اکو مترادف : طنین.تکرار، تقلید، دوم، کپی، تقلید، تکرار، طوطی.تقلید, واکنش, پاسخ, تکرار, بازتاب.ردیابی، پیشنهاد، یادآوری،...اگار مترادف : طعنه زدن تحریک، طعمه jeer، سوزن، آزار و اذیت، آزار، زحمت، در کمینگاه، انتخاب، مسخره، gibe، هکتور.اگاهی مترادف : اشاره intimation، نشانه، زمزمه، روشنایی ضعیف تابیدن اجمالی، پیشنهاد، مدرک، بوی، سوء ظن، مفهوم، لمس، ردیابی.اگاهی دادن مترادف : اطلاع اطلاع، توصیه بگویید، مختصر، هشدار، روشنگری، افشا، آشنا، نصیحت کردن.