با این وجود مترادف: با این حال، با این حال، رتبهدهی نشده است، در علیرغم از، از سوی دیگر به هر حال، حال، عين فقط همین، در هر صورت هنوز پس از همه، بدون در نظر گرفتن.
با بیحوصلگی حرف زدن مترادف: extol، افزایش، سرودن، ستایش، روان، احساسات را برانگیختن، eulogize، بزرگ.پر حرفی کردن بیهوده گویی غرش، gibber، خشم،...
با تنبلی حرکت کردن مترادف: کاهش شدید، هک، ریز ریز کردن، جدا amputate، حوض، محصول، اصلاح، کوتاه، آلو، خلال، توده یونجه یا کاه، مثله می کلیپ.
با توجه مترادف: زد و خورد تکان، گروههای متفرقه، عطر گل، gallimaufry، درهم و برهم کردن, هش, شامل مجموعهای گسترده، انواع، مخلوط، farrago، گریخته.
با توجه به مترادف: در مرجع, با توجه, با احترام، با لمس کردن، بنده در به ماده از re، anent، به عنوان به عنوان برای بموقع، مربوط به.
با تکبر راه رفتن مترادف: پهلوانان هیاهو خودنمایی ها، boastfulness، با تکبر راه رفتن، rodomontade، gasconade، fanfaronade.قدم زنی با تبختر گشاد گشاد راه...
با صدا غذا خوردن مترادف: به طور مستقیم، دقیقا، pointblank چاق و چله، spang، smack-dab، دقیق مستقیما, راست, راست, سادگی.جرعه بوسه زدن، له، پاپ، ضربه...
با صدای بلند مترادف: با صدای رسا, مجزا, وضوح intelligibly، با صدای بلند، با صدای بلند هورت، boisterously، clamorously، آشکارا.gaudy زرق و برق دار زرق و...
با صدای تلپ مترادف: plump، سقوط، thud، با صدای تلپ، رها، سقوط، keel بیش از، جست و خیز کردن، شاقول، slump.ضربت, مشخصات, بزرگ سایز.رها، با صدای تلپ افتادن، plump، قار قار کردن.چین.
با صدای تلپ افتادن مترادف: منفجر نشده شکست، شکست، شکست مفتضحانه افتضاح، فاجعه، ترکیه، بمب، شستشو، مجسمه نیم تنه.thud thump، دست انداز صدای پا، clomp، clump، plump، plonk قار قار.فویل ببندید برابر بمب، تخم زیر بروید.
با صرفه مترادف: مقرون به صرفه, صرفه جویی, sparing، محتاط، عاقل، penny-pinching، canny، thrifty، parsimonious، نیش، تنگ، scrimping، closefisted.
با عرض پوزش مترادف: پشيمان پشيمان، تواب apologetic, توبه, پندآموز, self-reproachful, وجدان زده، گناه زده penitential.لاشی, بی ارزش, picayune, ناچیز, piddling...
با نشاط مترادف: جیک جیک پر جنب و جوش متحرک دارای سرور و نشاط، با هوش، سریع، شلوغ، شاد، روحیه، پر انرژی، زیرک، چالاک، سریع، جلف, کردن, شناور.
با نفوذ مترادف: قدرتمند سنگین تبعی، قوی، موثر، پرقدرت، قانع کننده، دارای قدرت و زور، فوتی و فوری، معتبر، مهم، فرمانده، کاریزماتیک.
با هم مترادف: به طور همزمان، در یک صدایی در همان زمان همزمان در گروه کر با يك توافق به عنوان یکی.در مجموع, در دست، به اتفاق...
با هم دریافت کنید مترادف: دیدار جمع جمع آوری، دیپلم، متحد، ادغام.جمع آوری حذف قوانین تبعیض آمیز، تجمع، پشته مارشال، جمع اوری، جمع آوری.موافق آمدن به شرایط مصالحه، اعتصاب مقرون به صرفه، مذاکره، دیدار در نیمه راه است.
با هوش مترادف: فعال, پر جنب و جوش، سریع، چالاک، limber، انعطاف پذیر، زیرک, با نشاط، سریع، قوی و پرانرژی و دارای سرور و نشاط، سرحال، شلوغ.
با وقار مترادف: ceremonious جلو decorous با وقار, با شکوه, رسمی, اوت اشرافی، ظریف، جلا، highbred، برازنده، مودب، تصفیه، شیک، genteel.