اهسته تکان دادن مترادف: حرکت یا کشش ناگهانی, حرکت تند و سریع، تکان، jig, طفره زدن, باب, لرزش.حرکت تند و سریع jig، حرکت یا کشش ناگهانی،...
اهل مترادف: frolicsome سرزنده، شاد و خرم سپاه رستگاری،، kittenish، sportive، gamesome، جلف، با نشاط.طنز شوخی قوس فروتن، jocular، پرچم، شاد و...
اهل بیت مترادف: اقامت مستاجر نشین، آپا٫، denizen، ساکن، indweller، habitant.
اهلی مترادف: domesticate آموزش شکستن در، نظم و انضباط، subjugate، استاد، کنترل، مهار، دسته سه تایی، یوغ، تسخیر، محدود کردن، مجسمه...
اهمال مترادف: گاه به گاه, بی تفاوت، blasé، بزرگترها dispassionate جدا، خنک، بی علاقه، lackadaisical، devil-may-care، insouciant، بی خیال، apathetic،...
اهمیت مترادف: مهم سنگین، جدی، تبعی، قبر قابل توجهی، قاطع، قابل توجهی، قابل توجه، گسترده، به یاد ماندنی، برجسته، پر حادثه،...
اهک مرده مترادف: پوشش، تذهیب، استتار، glossing بیش از extenuation exoneration توجیه dissimulation بهانه ای، کار برف.براق سرپوش تبرئه، exculpate، palliate،...
اواخر مترادف: اخیر پیشرفته مدرن توسعه یافته، بالغ، رمان جدید.الحسین behindhand آهسته، عقب، laggard گذشته، به تاخیر افتاد.، مرده...