فهرست اسامی همه مترادف
تر و تمیز مترادف : صنوبر spruced تا شیک، شسته و رفته، trig، هوشمند، مرتب، متناسب، مناسب، soigne، shipshape، منظم، محيط نسبتاً ايزوله.وضعیت...تراس مترادف : شیب، چمن، بانک، خاکریزی، دادگاه، حیاط.تراشه مترادف : دیسک, شمارنده, ویفر, نشانه, سکه.کمک شرکت سهم، نیمه رفتن، رفتن هلندی، اشتراک، اهدا، ante.کرک شکستن، شکستگی، کاهش،...تراشیده مترادف : بزرگداشت.ترافیک مترادف : خرید فروش، بازار کامیون, معامله, معامله قاچاقی انجام دادن، تجارت، داد و ستد کالا، تبادل، گول زدن.ارتباطات،...تراژدی مترادف : بدبختی فاجعه, فاجعه, فاجعه سختی، رنج، تحولات ناگهانی و عمده، ضربه، معکوس، وای، غم.تراکم مترادف : پشته.مجموعه.تربیت مترادف : پرورش پرورش، تربیت، آموزش، بالا بردن، رسیدگی، مراقبت، کشت آموزش، فرهنگ پذیری و تحصیل.تربیتی مترادف : ادغام edifying.ترتیب مترادف : حل و فصل کار کردن، تنظیم، تعمیر، حل و فصل راست، واسطه.طرح آماده، تدبیر، تدوین، رسم نقشه، سازماندهی، prearrange،...ترتیبی مترادف : سریال.ترجمه مترادف : تفسیر، تجدید نظر، بیان، تفسیر، براق، تحول، بازسازی، رندر، تفسیر، تغییر، تغییر، اصلاح، تبدیل، تبدیل، تقدم و...ترجمه و بومی سازی مترادف : محدود کردهاید، اختصاص، دقت، نقطه قراردهند، محدود، بازگرداندن، محدود، شامل، تمرکز، قرنطینه، جلوگیری، محدود.ترجمه کنید مترادف : رندر يا ترجمه و تفسیر, تفسیر، توضیح، طلسم را به خارج، ساده، reword، rephrase، ميرساند، کشف، رمزگشایی، روشن، تعریف،...ترجمهناپذيري مترادف : مخمصه معضل مخمصه، perplexity، گیجی، گرفتاری، تعمیر، جم، بن بست، عدم قطعیت، مشکل، شک، بحران، باتلاق، لانه زنبور.ترجیح داده شده مترادف : بهتر worthier برتر مورد علاقه، choicer، مطلوب، جذاب، سودمند است.ترجیح می دهند مترادف : پیش ترویج بالا بردن، بالا بردن، ارتقاء، aggrandize، فارغ التحصیل.به نفع انتخاب انتخاب، انتخاب، انتخاب، فانتزی،...ترجیحی مترادف : مورد علاقه خاص، ممتاز بهتر, برتر, جزئی, حزبی, یک, انتخاب, انتخاب.ترحّم مترادف : همدردی.ترخیص کالا از گمرک مترادف : چراغ سبز.ترد مترادف : ، نیروبخش نیرو، تحریک، طراوت، مقوی، سرد، سریع، سرد.تمیز و شسته و رفته و مرتب، انجام تا، دقيق، تر و تمیز،...تردستی مترادف : ، فریب زرنگی از دست عذر، نیرنگ، گول زدن، شم، flimflam، حیله گری، abracadabra, mumbo-jumbo فریب.تردید مترادف : تاخیر demurral vacillation، اكراه، circumspection، scruple، شک، misgiving، qualm، بی تصمیمی، عدم تمایل، عدم قطعیت.بعید است بس شوده,...ترس مترادف : ترس، دلهره اضطراب uneasiness، زنگ، وحشت، ترور، وحشت، ترس، وحشت، بیم و هراس، بزدلی و ترسویی، نگرانی، misgiving،...ترس دولا شدن مترادف : انقباض غیر ارادی ماهیچه بلدرچین کوچک، grovel، شانه، skulk، رمیدن, پس زدن, خجالتی, دزدکی حرکت کردن، fawn.ترساندن مترادف : هشدار دهنده، پر شور، کم رنگ و پریده، شگفت انگیز، تهدید، ترسناک، شوم، اخلال، ترسناک و وحشتناک.بترساند ارعاب،...ترسم مترادف : وحشت زده و ترسان و نگران، ترس، تنش، وحشت زده و عصبی، اضطراب، عصبی، وبسایتی متلاطم، نگران، ارعاب و تهدید،...ترسناک مترادف : ، هشدار دهنده ترسناک وهم آور عجیب محشره, شوم, تکان دهنده, تهدید, ترس وحشتناک غیر طبیعی افتضاح، وحشتناک است.ترور...ترسو مترادف : poltroon milksop recreant، آدم بی وفایی، کانادا، dastard، caitiff، کراون، mollycoddle، flincher، فعلی، خواهر، خواهر ضعیف، milquetoast.کاهش...ترسیم کند مترادف : ظاهر جنبه نگاه، قیافه، بیان، comportment، رفتار، هوا، حضور، رفتار، ویژگی های, بازیگران, پوشش، لقاء، تحمل.چهره.ترش مترادف : تیز ترش اسید vinegary، زبانه دار، قابض، استیک، acerbic، قوی، تند، تند و با مزه، acidulous.برش شدید، هیدروکسید سدیم، گاز...ترشح مترادف : چلپ چلوپ bespatter چلپ چلوپ، نم نم، اسپری، پر از گل، خیس، کثیف، نقطه، دوش، plash، spritz.پنهان پنهان کش، پوشش، دفن،...ترشرو مترادف : بد خلق پرخاشگر، زود رنج، بد خو ایمیلی، crabbed، سخت، pettish، cross-grained، peevish، ناراضی، cantankerous، تحریک پذیر از انواع مودی.ترشی مترادف : تعمیر، خورش معضل مخمصه، ترجمهناپذيري، وضع بحران، قراضه، ظروف سرباز یا مسافر، گوشه، جام جم، نقطه، آب گرم.ترشیده مترادف : حیله حیله گر، فرمولهاى رندانه تر، غیر مستقیم، فریبنده، underhand، نرم و صاف، روی حیله و تزویر, گری, مکار، بی ثبات،...