فهرست اسامی همه مترادف
استناد مترادف: تماس آدرس، احضار، [مشركان] به درخواست کردن التماس، دادخواست، التماس کردن، برادران،، importune، بیرون کشیدن،...استنباط مترادف: استنباط، نتیجه گیری، مشتق، فرض، دلیل، تجزیه و تحلیل، تصور، تفسیر، جمع آوری، اینسو انسو جمع کردن، فرض کنید،...استنتاج مترادف: کسر نتيجه گيري، شهود فرض, فرض, ساخت و ساز، فرضیه، surmise، خواندن، متاثر.استنشاق مترادف: نفس، تنفس، الهام بخش در پیش نویس، نفس نفس زدن، استنشاق، خر خر، sniffle، خاموش شدن، snuffle.تنفس الهام بخش inbreathe،...استهزاء مترادف: خنديديد لب به لب, هدف مسخره، ساده، گال، احمق، دلقک، buffoon.تقلید مسخره امیز کردن, تظاهر, تقلید, جعلی, شام, بهانه,...استهلاک مترادف: کاهش ارزش, رها کردن, سقوط, کاهش افسردگی، رکود ساج bearishness.استونی مترادف: بی عاطفه یخی، unfeeling، pitiless، سنگدلانه بی رحم، تلخ، سرد، سرد، استرن، بی امان، hardhearted، خشن، coldblooded، ظالم.استوک مترادف: هم بزنید.استکبار مترادف: غرور.اسراف مترادف: اغراق آمیز، بی بند و بار، فراوان، زیاد، intemperate، گزاف، measureless، fulsome، سودمند است.فراوان فراوان، خوب ومهربان...اسرع مترادف: ungratefulness thanklessness، unthankfulness.اسطوره مترادف: افسانه, داستان, تمثیل, داستان قوم, افسانه.دروغ داستانی، خطا، مزخرف سفاهت، تظاهر، سفسطه، تصور غلط، نادرست،...اسفناک مترادف: تاسف lamentable تاسف, ناراحت, بدبختی, غمگین, ناراضی، دردناک، پوزش می طلبیم، فاجعه، کیاست, بخت.اسفنج مترادف: تحميل بهره برداری، در زندگی، leech در بهره برداری از تکدی، cadge، scrounge، mooch، بحد افراط مشروب نوشیدن، freeload.sponger.expunge.اسلات مترادف: شکاف دیافراگم، روزنه، باز گذشت، سوکت، شیار، سنگر، زنگ تفریح، شکاف، chink.موقعیت، محل، تو رفتگی در دیوار، فضا،...اسلاو، انگلستان مترادف: ریختن molt بازیگران، doff، پرتاب، desquamate.باتلاق مرداب، باتلاق، مرداب، باتلاق کف، مرداب، مور، تالاب، لجن و کثافت،...اسلاید مترادف: شفافیت.رانش عبور lapse، سپری، لغزش دور، برو.glissade سرش، ترمز ماشین، غلتیدن، لغزش بدون چربی، رفت و برگشت،...اسلحه مترادف: تسلیحات تسلیحات مهمات، مهمات، تجهیزات، توپخانه، مهمات.جنگ جنگ جنگ، درگیری، خصومت، پرخاشگری.اسلحه خانه مترادف: آرسنال.اسلحه و مهمات مترادف: مواد سلاح، تسلیحات, مهمات, مهمات اسلحه، سلاح، مهمات.اسلوب مترادف: طبقه بندی، ترتیب، سفارش، طبقه بندی، کاتالوگ، تدوین، کلاس، methodize، رتبه، نرخ، درجه، مرتب، محل، گروه، tabulate،...اسم بی مسمی مترادف: malapropism, solecism, inexactitude, رسید, اشتباه, نابجای, بربریت.اسمير مترادف: نقطه لکه، daub، splotch، خال بلات، سیاه شدن، smirch، محو کردن.سیاه شدن خال, خاک, لکه, بلات smirch، کثیف، befoul، daub، گسترش،...اسمی مترادف: بی اهمیت خفیف، picayune ناچیز، کوچک، متوسط، کم، کم اهمیت، خرده، دقیقه، niggling، trifling، ناچیز است.اصطلاح، ادعا و شفافی...اسنوپ مترادف: busybody.فضولی.اسپاسم مترادف: کشش حرکات غیر ارادی اندامها، انقباض تشنج، بادوام تشنج، متناسب، طلسم، تشنج، گرفتگی عضلات، گره، کريک.اسپاسمودیک مترادف: متناوب نامنظم، fitful پراکنده، نامنظم، گذرا، تغییر، گاه به گاه، پیش بینی نشده، ناگهانی، عود، گذرا، تشنج، تشنجی.اسپری مترادف: دوش غبار، ابر، نم نم، نم نم باران، spritz، spindrift، فوم، spume.ترکه.دوش تف، فواره زدن، نم نم پراکنده، نم نم باران،...اسپلی مترادف: گسترش.بی حاصل است.اسپیچ لس مترادف: inarticulate گنگ لال خاموش، tongue-tied، خاموش، خفه کردن، dumbstruck، aphasic، mum.اسکار مترادف: علامت تجاری، مارس صدمه دیده است، traumatize، سردرگم، لکه دار کردن، زخمی، زخم.علامت زدن آسیب انگ انحراف، تروما،...اسکراب مترادف: undersized تحتانی بمیرد، ناچیز، کوتاه قد، ناهنجار، اباعبدالله این حقیر رو، کمبود، متوسط، کهنه، scrubby.مالش صیقلی،...اسکریپت مترادف: مکمل های غذایی.دست خط قلم cursive، خوشنویسی، chirography، نوشتن، دست، longhand.اسکلت مترادف: طرح طرح، نمودار، پیش نویس طراحی، خلاصه، ملزومات، مبانی، اصول.چارچوب شاسی، داربست، ساختمان پوسته، پشتیبانی،...اسکله مترادف: راست، متمدن،, ستون, پشتیبانی, ستون, پست, شانه, بند.بندرگاه، اسکله، اسکله، فرود عظيم اسکله, مول, بانک.اسكله...