فهرست اسامی همه مترادف


  • شکننده مترادف: crumbly شکستنی ترد، شکننده، پودری، گچی، pulverable، ترد، ظریف، میلی.شل و شکستنی، ظریف، شکننده، نحیف، ترد، ضعیف، ضعیف،...
  • شکنی مترادف: دروغ.
  • شکوفا مترادف: موج brandish، نوسان، لرزش، بال بال زدن wag، اداره کردن، جولان دادن، نمایش، نمایشگاه.دکوراسیون تزئین، ارایش، نمایش...
  • شکوفایی مترادف: ترقی بهبود قیام، احیای، بازیابی، بهبود، بهبود، ظهور، پیشرفته، بالابر، افزایش، پیشرفت.
  • شکوفه مترادف: تب و تاب بودن، خیط و پیت کردن، رنگ، قرمزی، سرخ شدن، crimsoning، mantling، درخشندگی، درخشندگی، خوشگلی، زیبایی.شکوفه گل...
  • شکوه مترادف: شهرت تمایز افتخار، مشهور، اعتبار، شهرت، افتخاری، توجه داشته باشید، notability، پست.با شکوه وقار والاى، نجیب،...
  • شکوه و جلال مترادف: غنای ornateness اسراف، floridness، gaudiness، flashiness، flamboyance، فراوانی، copiousness، سرزندگی، باروری، سرسبزی، fruitfulness، فضل.شکوه...
  • شکی به آن نداریم مترادف: اعتماد.
  • شکیبایی مترادف: شجاعت شن، چین، stoutheartedness، دلاوری hardihood، شجاعت، خود سری، شجاعت، استقامت، قدرت، فطرت، روح، دل.
  • شگرد مترادف: مى دهم كه تدبير مانور خدعه، ترفند، دستگاه، بهانه، نیرنگ، گول زدن، پرتگاه، بازی، تاکتیک، عذر.
  • شگرف مترادف: بزرگ یاد ماندنی، ماموت، عظیم غول پیکر، شگفت انگیز، عظیم، بسیار زیاد، گسترده، بی اندازه، اندازه، غول، عظیم و...
  • شگفت آور مترادف: شگفت انگیز است.
  • شگفت انگیز مترادف: شگرف غول پیکر، عظیم، ماموت، ادم تنومند و بدقواره عظیم، elephantine، عظیم الجثه، هیولا, بزرگ, به یاد ماندنی،...
  • شی مترادف: نهاد ماده بدن, چیز, چیزی, موضوع علامت هدف لب به لب، ماده.هدف, هدف هدف هدف پایان آرمان قصد هدف طراحی، طرح.مقابله...
  • شیء پیش مترادف: پوچی, inanity, جای خالی, vacuity, غرور, vapidity.
  • شیار مترادف: جويچه کانال چین و چروک، سنگر، توخالی، فلوت، راه راه، چمفر، نمره.روال و عادت و خو, راه, استفاده, سفارشی, تمرین...
  • شیب مترادف: کج شیب، لاغر نمی تونم، لیست، نکته، شیب، ساختمانی، زمین، زاویه، خم.اریب به شیب رد، فرود، لاغر، انحراف، نمی...
  • شیب بسیار بد مترادف: ، چالش دشوار پیچیده پیچ در پیچ، ظریف، غیر مستقیم، تحریک آمیز، تحریک، جذاب، عمیق، نافذ، پیچیده، پیچیده.شیطنت،...
  • شیب دار مترادف: رسوخ کردن در بر انگیختن القای، فرو کردن، شستشوی، شامل، اشباع، آغشته به پاک کننده، غرق، نفوذ.صخره.اریب.گران...
  • شیدا مترادف: شهوانی.
  • شیدایی مترادف: شوق، جنون خشم شور، وسواس، اجبار، اشتغال ذهنی، افسون، تثبيت، شور و شوق، infatuation، چیزی.
  • شیر مترادف: قرعه کشی, استفاده, بهره برداری, استفاده از, تبدیل به حساب سود حاصل از، کار، شیر، معدن، توسل به، امکان استفاده...
  • شیرجه رفتن مترادف: شیرجه، نزول قطره سقوط زمین از بین بردن حال حمله با چنگال هدر براي آب غوطه وری اردک، شیب.مشترک سوراخ لانه،...
  • شیری مترادف: سفید مات ابری، فیلم، گچی، گل الود، مبهم، مروارید وار، lacteal، لاکتیک، pellucid.ترسو.
  • شیرین مترادف: سهولت روشن، کاهش، کاهش تسکین، متوسط، نرم، خلق و خوی، بویه، assuage، تسخیر، palliate.saccharine شیرین، complaisant، دلنشین honeyed,...
  • شیرین کاری مترادف: گرفتگی عضلات مانع بررسی، محدود کردن، سرکوب، صدا خفه کن، جلوگیری، قطع، سرمازدگی، دریچه گاز، خفه کردن، نشاندن،...
  • شیرینی مترادف: گاو کوهان دار.
  • شیشه مترادف: clang، jangle، برخورد، تلق تلق کردن، رنده، خرد است.نزاع تعارض, اختلاف عقیده اختلاف، برخورد، دعوا، جرو، تف، کج...
  • شیشه ای مترادف: expressionless لعاب ثابت، کسل کننده، خالی، خالی، uncomprehending، برنامه، inexpressive، مرده، احمق است.
  • شیطان مترادف: شیطان, شیطان, شیطان, قدیمی نیک, beelzebub archfiend سیمان بد یکی، مار شاهزاده تاریکی روح بد، tempter، دشمن.استاد صدای تیز و...
  • شیطان صفت مترادف: جهنمی diabolic، شیطانی، اهریمنی شیطانی، شیطانی، mephistophelean، بد، تاریک، تاریک، رانده، ستمکار، بدا.
  • شیطانی مترادف: شیطانی، خیلی بد, بد, هیولا شیطانی، وحشی، مشتمل بر: وحشیانه، متعصب، سادیستی, بی رحمانه، شیطان صفت، شیطانی، غیر...
  • شیطنت مترادف: مضر مضر مخرب، کشنده، باطل، مهلک، مخرب.، مزاحم مزاحم, rascally, impish, اذیت کردن, شیطان, حیله گر, اهل تفریح و بازی.
  • شیفتگی مترادف: جاذبه افسون، طلسم جذب، سحر، فریب، کشش، سحر و جادو, زرق و برق، اغوا، bewitchment، شیفتگی.
  • شیمر مترادف: فانتزی رویایی will-o'-the-wisp، مناظر متغیر اشیاء، توهم، vagary، فانتزی، ignis fatuus، توهم، پوچ، شبح، کمند.
  •