فهرست اسامی همه مترادف
استخوان مترادف : اشتباه.مطالعه استاد، یادگیری relearn، خواندن، با قلم مو، لهستانی، خودرا برای امتحان اماده کردن، بیش از witticism نغز.استخوان فک مترادف : امر.استخوانی مترادف : lank یدکی لاغر، نازک، لاغر، lanky، زاویه ای، نحیف، لاغر و استخوانی، rawboned، fleshless، وزني،، gangling، spindling.استدلال مترادف : اختلاف، اختلاف بحث جنجال، مجادله، دعوا، درگیری، مشاجره، disputation، اختلاف و تفرقه، جرو، تف، نزاع، دشمنی،...استدلال می کنند مترادف : اختلاف مخالف feud، دعوا، bicker، مبارزه، تف، بحث، چانه زدن، wrangle، ادعا.تمنایی حفظ، ادعا ادعا، نگه، اثبات، نشان می...استراتژی مترادف : تاکتیک، تدارکات، برنامه ریزی، توطئه، gamesmanship، فتنه، مانور، machination.طرح مانور سیاست، برنامه، طرح، برنامه بازی،...استراتژیک مترادف : قابل توجهی عمده تابعه، مهم، قاطع، بسیار مهم، کلید، انتقادی، حیاتی، سیگنال، کاردینال.استراحت مترادف : شل، سهولت، unbend، باز کردن از پیچ، گرم، شل، رایگان، اجازه دهید، اجازه دهید آن همه سماجت ورزیدن، اجازه مو در...استراق سمع مترادف : گوش دادن، جاسوسی ممزوج نظارت، بدنبال متخلفین قانون گشتن، wiretap.استرس مترادف : تنش tautness فشار, فشار, اضطراب، سرخوردگی، مطبوعات، خرج کردن، مبارزه، تروما، شوک، احساس وحشت و نگرانی.تاکید اهمیت...استرلینگ مترادف : اول با ارزش، ارزش، عالی و برتر، فوق العاده، به قابل تحسین، میزان نفیس, شایسته, عالی, ارزشمند.استرن مترادف : راسخ شرکت سخت، مصمم، ثابت قدم، ثابت، پولادین، مصمم، غیر منقول، ثابت محکم، چاق و چله.خشن سخت شدید، سخت، سخت،...استریل مترادف : sanitize پاک, پاک, پاک، الودگی ضد عفونی، ضد عفونی، اتوکلاو، depurate.بی ثمر نابارور خشك، دانایی، unfruitful، infecund، بی...استشهاد کردن مترادف : استناد به، به به اضافه کنید.استطاعت مترادف : فراهم می کند.استعاره مترادف : استعاره.شکل بیان، اشاره، تمثیل، مقايسه، استعاره، بررسی، کنایه آوریاستعداد مترادف : استعداد هدیه نابغه، بلند، توانایی، وقف، قابلیت، دانشکده، مهارت، قدرت، خم.استعداد استعداد, احساس, احساس...استعفا مترادف : ارائه عملكرد خود آشتی، تسلیم، بروک، خرس با، مقابله با، ناگزیر،، تسلیم، تعظیم به، تسلیم، اقدام.ترک داد تا ترک،...استعفا داد مترادف : مطیع، بیمار، پایدار، ادّعایی حوصله متحمل acquiescent، فدا کردن،، بپذیر uncomplaining، stoical، مطیع و تیترهای, put-upon, به خفیف.استعفای مترادف : خروج بازنشستگی، مرخصی گرفتن اطلاع، واگذاری، ترک، دوران، رد، رها، خروج، طلاق، محمد، نفی، درمسابقات.صبر ثبت...استعمار مترادف : حل و فصل.استعمار، مترادف : boorish، بی دست و پا، چوبی، gawky، دست و پا چلفتی، bungling، blundering، maladroit، ill-bred ill-mannered oafish tactless، کريه است.استعمارگر مترادف : colonizer استعماری مهاجر، مهاجر، مهاجر، پیشگام، مرزنشین، کلاهبردار دامنه، outlander، خارجی، مهاجم.استفاده مترادف : درمان بهره برداری اشتغال، استفاده، برنامه، روش، منش، عملیات، دستکاری، مقررات، رفتار، دست زدن به.سفارشی،...استفاده از مترادف : تابع لذت پشتیبانی، instrumentality، خدمات، کمک، کمک، سودمندی، استفاده، سود، فایده، ابزار، کمک، خوب، راحتی.استفاده...استفاده می شود مترادف : های دوم، فرسوده، timeworn، hand-me-down، shopworn، ارتجاعیٍ، پاره، قدیمی، کهنه و پاره پاره و قدیمی، فرسوده، outworn.استفراغ مترادف : کناره گیری رنگ ابی تیره retch، قی کردن، تف، با فشار خارج کردن، upchuck، تمرین، disgorge، regorge، برف.فوران belch اخراج،...استفراغ اور مترادف : حالت تهوع.استقامت مترادف : باقی بماند تحمل حمل، تلاش، نگه، ادامه، آویزان، نگه، آخرین شرکت، ایستاده، نگهداری، دنبال.استقامت شکیبایی...استقرار مترادف : بلبرینگ، نگرش موضع موقعیت, مطرح, جنبه، رفتار، حمل و نقل، قیافه.کمک هزینه.بنیاد نهاد سرمایه گذاری، نگرانی،...استقلال مترادف : آزادی آزادی، خود مختاری آزادی، استقلال، حاکمیت، خود دولت.استقلال، آزادی، حاکمیت، حرکاتش، خود مختاری، خود...استقلال ندادند مترادف : فراوان فراوان فراوان، فراوان، گروهی، swarming، سرشار، فراوان، سرسبز، انبوه، غنی، سرشار است.استماع مترادف : ازمایش دادرسی دادگاه، مصاحبه، آزمون غربالگری.استمداد مترادف : کاهش کاهش، نرم، قطع صدا خفه کن، تعدیل، کسل کننده، فرو نشاندن، جا افتاده، تخت، متوسط، زیر و بم کردن، خلق و خوی،...استمناء مترادف : جلق اجباری، self-abuse.