فهرست اسامی همه مترادف
اجرای مجلس انس ورقص مترادف: حزب.اجرایی مترادف: مدیریتی، هدایت، کنترل، حاکم، نظارت، اداری و رسمی.مقام مدیر، سرپرست، افسر رهبری، دولت، مدیریت، سلسله مراتب،...اجماع مترادف: توافق مخالفت، رضایت، کنکورد، هماهنگ، موافقت، الفبایی، توافق، تاکید، هماهنگی.اجناس مترادف: کالا، کالا، کالا، محصولات، استیپلز، موجودی، خط، سهام، vendibles.اجنبی مترادف: ادم هرزه مختلف، troglodyte، anti-intellectual، lowbrow، دهقان، بی سواد، boor، استانی، bigot.وحشی، خرابکاری، یاهو، حیوان، حیوانات،...احتجاج مترادف: بحث و گفتگو.احتراق مترادف: سوزاندن زباله سوز، فروزان، آتش، شعله شعله، آتش سوزی، احتراق، كيندلينگ، اکسیداسیون, مصرف.احتراق نادرست مترادف: شکست miscarry، شکستن، قطع آتش را از طریق سقوط، سقوط، پیتر، اشتباه، سقط جنین، fizzle، دست، گمراه مى.احترام مترادف: عزت، افتخار، احترام، نگاه کردن را به، تسلیم به درک، جایزه، ستایش و احترام، ستایش، ارزش.جنبه جزئیات، جنبه...احترام لنین مترادف: احترام احترام، عبادت، نگاه کردن را به عشق ورزیدن، افتخار، مقدس، جلال، اعتماد به نفس، تسبيح، سنت، canonize، deify،...احتقان مترادف: تراکم پری، اسراف، زیاده از جایگزینی گلیکوژن، انسداد، تنگنا، گرفتگی، جام جم، تورم، مجموعهای.احتمال مترادف: امکان احتمالی احتمال، شانس، احتمال.اعتبار.احتمال امکان، شانس احتمالی، توان، چشم انداز، مسئولیت.احتمال فرض...احتمال دارد مترادف: احتمالی معقول، محتمل، مسئول، معتبر، قابل اعتماد، قابل قبول، انتظار می رود، پیش بینی.احتمالی مترادف: احتمال، پیش بینی احتمالی، presumptive ظاهری، انتظار presumable معقول قابل باور کردنی، verisimilar.مقطع، اورژانس، خرج کردن،...احتياط مترادف: آماده سازی دوراندیشی گريزى، تدبر، مشیت، مراقبت، احتیاط، ارائه، پیش بینی، پیشگیری، حفاظت، obviation.احتیاط مترادف: با صرفه thrifty اقتصادی parsimonious, ترککرده، متوسط، معتدل، ایثارگرانه، sparing، طرح های صرفه، penurious، نیش.احتیاط.مراقبت...احتیاطی مترادف: پیشگیری.احساس مترادف: احساس حس واکنش، پاسخ، تصور، احساس، اورا، احساسات، دولت از ذهن، هوا، خلق و خوی.ادراک اندريافت حساسیت، حساسیت،...احساس وحشت و نگرانی ها مترادف: اضطراب.احساسات مترادف: احساسات، حساسیت، احساسات، احساسات، استافيلوکوک،، نفس، پراید.احساس و شور و احساسات و هیجان، واکنش، تاثیر می...احساساتی مترادف: رقت انگیز غمگین، بد بخت، piteous آن، پوزش می طلبیم، lamentable، اسفناک حرکت، لمس کردن، تحت تاثیر قرار.mawkish maudlin gushy،...احساسی مترادف: فرار چالاک مودی، ناپایدار، هوس باز، غیر قابل پیش بینی، نامنظم، نمایشی، نمایشی، عاطفی، تند و شدید، توفانی،...احشاء مترادف: استقامت ستون فقرات فطرت، شجاعت، چین، شن، شکیبایی، استقامت، عصب، شجاعانه، خود سری.احشایی مترادف: غریزی عاطفی، بصری، gut خودبخودی، غیر ارادی، رفلکس، درونی، طبیعی، ناخودآگاه، خودکار.احضار مترادف: تماس، احضاریه، پیشنهاد، دعوت نامه درخواست اطلاع رسانی، اعدام، حکم.تشکیل convoke، جمع آوری با هم تماس، جمع آوری،...احضاریه مترادف: احضار.احضار.احمق مترادف: بیهوده، خريدند،، بیهوده و بی ثمر، بی معنی، به بی اثر, خالی, inane بی شعور احمق بی دلیل، احمقانه.فریب فریب، ساده...احمق با مترادف: فضولی ظروف سرباز یا مسافر، اسباب بازی، بازی، فشار با نوک انگشت مداخله، دسته، محل جولان، ورجه، cavort.احمق در اطراف مترادف: fritter واهمه ور رفتن معمولا, ظروف سرباز یا مسافر، dawdle، diddle، بیکاری، loiter، چسبیدن به اطراف، فشار با نوک انگشت loll...احمقانه مترادف: احمقانه شعور بی شعور، empty-headed، dimwitted، کسل کننده، weak-minded، بی مخ، بی معنی، احمق، ساده، بی ملاحظه و گنگ،...احکام ترفیع مترادف: جلوگیری می کند.احیاء مترادف: مجدد، از نو خلق کردن، بازسازی، تکثیر، بازسازی از نو، جوانی از سر گرفتن، رستاخیز، refashion، بازسازی، reanimate،...احیای مترادف: reanimate resuscitate، نجات، بازگرداندن بازیابی، reanimate، recrudesce، احیای، revivify، رستاخیز، تجمع، تازه، تجدید، جوانی از سر...اخبار مترادف: اطلاعات، هوش، گزارش، بشارت، داده ها، اعزام، پیام، کپی، داستان، مقاله، اعلام، بولتن، فلش، انتشار، communique،...اختتامیه جشنواره صنعت چاپ مترادف: همکار, lad,، فرد پسر فردی مشتری شخصیت, برادر, پسر, مرد gink, یارو.سرخ کردن roughen ساییدگی، کرک، تقسیم، شقاق، شکستن،...