فهرست اسامی همه مترادف


  • اختراع مترادف: ایجاد، تدبیر، طراحی، دستگاه، ترکیب، بداهه نوازی، سکه فانتزی.ایجاد تدبیر، contrive سرچشمه، مد، اختراع کردن،...
  • اختراع کردن مترادف: مخلوط، ترکیب, دم, ترکیب, آماده.contrive تدبیر هچ، کوک کردن، اختراع، ببافند پروژه.
  • اختصار مترادف: abridgment خلاصه خلاصه، خلاصه، چکيده، précis، طرح، رزومه کاری، مظهر، برنامه درسی، بررسی مختصر.conciseness succinctness briefness،...
  • اختصاص دادن مترادف: تعیین, مناسب, اختصاص, consign, تأمين, رزرو.منصوب نامزد کمیسیون، نام، نماینده، محل، ارسال، را انتخاب کنید، تعیین، را انتخاب کنید.ویژگی نسبت دادن اعمال، هزینه، سنجاق، impute، پروژه.
  • اختصاص داده شده مترادف: مراقبت وفادار وفادار پرشور مومن, نگران, اختصاصی, متعهد درگیر، وقف، محبت، گرم، دوست داشتنی، نزدیک، قابل اعتماد، پیوست، علاقه.
  • اختلاس مترادف: بطور غلط بکار بردن filch، فریب، peculate، حیف و میل کردن defalcate، سرقت، فریب، تفنگ، purloin، تقلب، غارت، راب.
  • اختلاف مترادف: تفاوت فاصله اختلاف، حاشیه، واریانس، وقفه، انحراف، واگرایی، تناقض، اختلاف، اراده، سويی،.اختلاف تفاوت، بحث،...
  • اختلاف عقیده مترادف: اختلاف اصطکاک، مشکل، اختلاف نزاع، تضاد، نزاع، مشاجره، مخالفت، اختلاف، تفاوت، واريانس، پاشیدند،، بدعت.
  • اختلال مترادف: هیاهو اختلال، ردیف، نزاع، هیاهوی بیداد، هياهو، هیاهو، آشفتگی، شیوع، fracas، نزاع, نزاع و جدال، شورش.disarrange...
  • اختیار مترادف: آزادی آزادی، لذت، انتخاب اولویت، آرزو، میل، خواهد شد، گزینه، مجوز، هدف، قصد، مسئولیت.کنترل قدرت مدیریت، جهت،...
  • اختیاری مترادف: انتخابی اختیاری بينابين، مشروط، داوطلبانه، انتخابی، نا مشخص, باز, باز, مجاز, مجاز است.
  • اخراج مترادف: حذف برطرف کردن، محو، exile، خارج کردن خارج، بیرون راندن، از بین بردن، تخلیه، پرتاب، ارسال بسته بندی، درام،...
  • اخراج بلد کردن مترادف: از بین بردن درایو دور اخراج از جای خودبیرون کردن، خلاص شدن از شر از، رها، رها، محروم، از بین بردن، دور انداختن، لرزش.exile تبعید، پرتاب، لگد را گوشزد می سازد، نشست، excommunicate، اخراج.
  • اخطار مترادف: یادواره monition مشاوره، توصیه، احتیاط، اطلاع رسانی، زنگ، اخطار، تهدید، سیگنال، ثبت نام.
  • اخلاص مترادف: یقین.
  • اخلاق مترادف: فضیلت خوبی، عدالت، ناشایستی high-mindedness، بينايی، سالم ماندن جسد، قداست، rectitude، صداقت، شایستگی.اخلاق رفتار...
  • اخلاقی مترادف: اخلاقی اصولى زورگویی نافرمان، نشسته، فقط، وجدان، محترم، فساد نا پذیر، متفکرين، شايستگان، صادقانه، بالا...
  • اخم مترادف: توی فکر فرو رفتن mope لب را بزیر اویختن, اخم، grump، grouch، خرچنگ، باقرقره، glower، دود.اخم، پایین، glower، moue، تابش خیره...
  • اخوان مترادف: یاران برادری، fraternalism برقرار انجمن اخوت، رفاقت، sodality، جامعه، اتحاد، اتصال، وابستگی، روابط، خویشاوندی، chumminess.
  • اخیر مترادف: مدرن, تازه جدید اواخر، رمان، جوان، معاصر، به روز، فعلی، روز، در حال حاضر، روز حاضر.
  • ادا مترادف: صورت بیان moue، mow، کف شوی، لیوان، لب را بزیر اویختن, پوزخند, sneer، اخم، rictus.را صورت mow، کف شوی، لیوان، لب را بزیر اویختن پوزخند زدن، sneer، scovyl.
  • اداب نماز مترادف: مراسم، عبادت، خدمات، مراسم، مراسم، نشانه.
  • اداره مترادف: مدیریت رئیس مستقیم، نظارت، کنترل، superintend، نظارت، اجرا، وصایت تمام، رفتار، بیش از ریاست.بخش بخش زیربخش،...
  • اداره کردن مترادف: رسیدگی brandish، استفاده از شکوفا، طبقه، دستکاری، لرزش، نوسان، کار، استفاده، استخدام، کار.فرمان, ورزش, کنترل, مدیریت, استفاده از اعمال، اعمال، استفاده، استفاده، سود خود، را به استفاده از.
  • اداری مترادف: اجرایی و مدیریتی و نظارت، نظارتی، رهنمود دولتی معتبر بوروکراتیک، سلسله مراتبی.
  • ادامه مترادف: گسترش protract، اصرار کردن، درباره پروژه، توسعه، دروغ.رفتن رفتن به جلو پیش بروید، ادامه، حرکت، پیشبرد، پیشرفت،...
  • ادای احترام مترادف: ستایش تعریف تشویق، تحسین, جایزه, هدیه، گواهی نامه، مداحان، یادبود، تقدیر، جایزه، مدال، شناخت، panegyric، جلال، دسته گل.مالیات.
  • ادب مترادف: مودب احترام مدنی، well-mannered، well-bred، مدنیت، دبون ایر، affable، مهربان، با وقار، مهربان، genteel، deferential، گالانت، مناسب...
  • ادبت مترادف: ماهرانه ماهر, مهارت, adroit صالح, با استعداد، با استعداد، متخصص، استادانه باهوش هوش آپارتمان، قادر است.کارشناس...
  • ادبی مترادف: خواندن bookish، خوب آموخته، نوشته دار, علمی, bibliophilistic.نگهبان روحی unimaginative، کسل کننده، بی پرده، بی رنگ، کسل کننده،...
  • ادبیات مترادف: مختصر کثیف slummy کثیف، ramshackle، کثیف، نشسته، نجس، کهنه، slovenly، uncared-for، کثیف.، انحطاط نافرمان ناپسندیده، پایه،...
  • ادرار کردن مترادف: micturate، عبور آب، آب، مرطوب، از درجه اعتبار ساقط, از بین بردن, توالت, شاش, wee-wee, توالت توالت، tinkle.
  • ادراک مترادف: آگاهی ادراک، دلهره، درک، دانش زندگی فکری، درک، کن، بینش، تخیل، هوش، شناخت، شناخت.
  • ادراک و فهم مترادف: نادان.
  • ادعا مترادف: نادیده گرفتن تظاهر ادعا، وانمود کردن، شم، تقلبی، allege، شبیه سازی، تاثیر می گذارد.حفظ ادعا اعلام، دولت، تأیید،...
  •