اختیار مترادف: آزادی آزادی، لذت، انتخاب اولویت، آرزو، میل، خواهد شد، گزینه، مجوز، هدف، قصد، مسئولیت.کنترل قدرت مدیریت، جهت،...
اختیاری مترادف: انتخابی اختیاری بينابين، مشروط، داوطلبانه، انتخابی، نا مشخص, باز, باز, مجاز, مجاز است.
اخراج مترادف: حذف برطرف کردن، محو، exile، خارج کردن خارج، بیرون راندن، از بین بردن، تخلیه، پرتاب، ارسال بسته بندی، درام،...
اخراج بلد کردن مترادف: از بین بردن درایو دور اخراج از جای خودبیرون کردن، خلاص شدن از شر از، رها، رها، محروم، از بین بردن، دور انداختن، لرزش.exile تبعید، پرتاب، لگد را گوشزد می سازد، نشست، excommunicate، اخراج.
اداره مترادف: مدیریت رئیس مستقیم، نظارت، کنترل، superintend، نظارت، اجرا، وصایت تمام، رفتار، بیش از ریاست.بخش بخش زیربخش،...
اداره کردن مترادف: رسیدگی brandish، استفاده از شکوفا، طبقه، دستکاری، لرزش، نوسان، کار، استفاده، استخدام، کار.فرمان, ورزش, کنترل, مدیریت, استفاده از اعمال، اعمال، استفاده، استفاده، سود خود، را به استفاده از.
اداری مترادف: اجرایی و مدیریتی و نظارت، نظارتی، رهنمود دولتی معتبر بوروکراتیک، سلسله مراتبی.
ادامه مترادف: گسترش protract، اصرار کردن، درباره پروژه، توسعه، دروغ.رفتن رفتن به جلو پیش بروید، ادامه، حرکت، پیشبرد، پیشرفت،...
نقطه: گسل کمبود، نقص، لکه دار کردن، انگ بی احترامی کاهش، بی اعتبار ساختن، لکه، لکه دار کردن، لکه، چشم سیاه, محل، باز کردن شکاف موقعیت اتاق فضا، زمان, نشان می دهد توجه نشان...