فهرست اسامی همه مترادف
ازمایش مترادف: آزمون استماع اجرای خشک آزمایش محاکمه چک مقاله شنوایی شانس ضربت سخت زدن تلاش، محاکمه بالون، کرک، سعی کنید سعی...اس (کمک) مترادف: زنگ.اسارت مترادف: بردگی subservience وابستگی، انقياد، بردگی، thralldom، vassalage، peonage، بردگی، برده داری، اسارت، یوغ.خویشتن داری.اسارت، مترادف: تسلط برتری قلمرو، قانون، برتری، کنترل، تسلط، قدرت، نوسان، دست بالا، اقتدار، نفوذ، غلبه، preeminence.اساس مترادف: پایه، پشتیبانی، بنیاد پایین زمین پا سنگ بستر، زیربنای.مبانی نظریه فرض، هسته، قلب، ملزومات، ریشه، کلید،...اساسي، مترادف: گرامی مقدس، ارزشمند، immortalized، محترم apotheosized، جلال، تقدیس، venerated، worshiped، والاى.اساسی مترادف: پایه اساسی ضروری، ذاتی، ابتدایی، پايه، ابتدایی، اساسی، مواد، اولیه، نخست، عمده، حیاتی، کاردینال.اساسی...اساسی، مترادف: اصلاح، تغییر، تجدید نظر، ویرایش، redaction، بهبود، اصلاح، بهبود.اسان مترادف: دیوانه.اسایشگاه مترادف: پس از حوادث.اسب مترادف: استید اسب nag، اسب، dobbin.دلقک تا برش roughhouse، احمق، عمل کردن، بسپارند، cavort، frisk، محل جولان، roister.اسباب بازی مترادف: trifle بارامی دست زدن، ور رفتن معمولا بازی، ورزش، واهمه، کمانچه، محل جولان، dally، مات و متحیر کردن خود.اسباب بازی...اسباب بازی بچه مترادف: نقره ای بازیچه قرار دادن gewgaw, زرق و برق دار، gimcrack، frippery، bagatelle، آشغال، سطل زباله، رب، knickknack.است مترادف: فرار حرفهای، decamp، اجرا، دور سرقت را خاموش، دزدکی حرکت کردن، فرار، پیچ، ناپدید می شوند، روشن، پرواز، جست و خیز.است بیهوده مترادف: غیر عملی.است سرسرا مترادف: سالن انتظار.استاتیک مترادف: ثابت، با این حال، بی اثر غیر فعال، اينطور ثابت، مردمی، خفته، راکد در حالت استراحت.استاد مترادف: معلم معلم معلم، مربی، وکیل، راهنمای، مشاور، pedagogue، استاد، معلم، schoolmaster، مدرس، توانی، مربی.استاد.کارشناس...استادانه مترادف: adroit dexterous ماهرانه، دستی، زیرک، متخصص، قادر، facile، ماهر، مهارت، هوش، سریع.انجام شده، ماهر،، هنرمند مثل دارای...استادانه درست شده مترادف: پیچیده دقیق مزین، پیچیده، زحمت کش، دقیق، کامل، ماهرانه، دقیقه، متکبر، زرق و برق دار، عجیب، فانتزی.کار توسعه...استادکار مترادف: کارگر.استان مترادف: • راههای ارتباطی پسکرانه، جنگلهای دورافتاده، boondocks، چوب، کشور، مرداب، جای دور افتاده.استاندارد مترادف: معمولی درست، پذیرفته شده، تاسیس، منطبق رسمی، معتبر، ارتدوکس، پایه، متعارف.تنظیم مطابق با homogenize, برابر, تنظیم,...استانی مترادف: باریک از فردى، قفسه، ظاهر خام انديش، مربع unworldly دل، ناآگاهانه، عقب مانده کوته فکر، تعب، تحمل، شهر کوچک...استبداد مترادف: استبداد، رستاخیزی دیکتاتوری خود کامگی، استبداد، czarism.شدت، stringency، سفتی، sternness، دقت، خشونت، rigorousness، ریاضت،...استبدادى مترادف: استبدادی مطلقه، سرکوبگر، دیکتاتور، دیکتاتوری فاشیستی، inquisitorial، قلدری، خودسرانه، سرکش، imperious، غیرانسانی، بی...استبدادی مترادف: مستبد خودسرانه، tyrannous، دیکتاتوری مطلقه، سرکوبگر، ظالم، غیرانسانی، highhanded، ironfisted، overbearing استبدادی و سرکوبگر و...استتار مترادف: پنهان مبهم و تاریک کردن، سرپوش براق بیش از، شبیه سازی، تحریف، بدجلوه دادن، تقلبی، وانمود کردن، پنهان کردن،...استثنا مترادف: اعتراض شکایت، کنایه، اختلاف نظر جرم، demurral، مخالفت، چالش، انتقاد، اخطار.آنومالی بی نظمی، انحراف انحراف،...استثنا قائل شدن مترادف: شی، مخالف، رد, رد, دریغ، تاخیر، غرفه، تعویق، waver، مکث، پرچین، اردک، طفره رفتن، temporize، رد، cavil، wrangle، دگراندیشی.استثنایی مترادف: برجسته قابل توجه فوق العاده ای، غیر معمول، غیر معمول، نادر، منحصر به فرد، مفرد، ویژه، بی نظیر فوق العاده قابل...استحمام مترادف: غرق شیب مرطوب، تعدیل، آبیاری، suffuse، پوشش، غوطه دادن، ترید، خیس کردن، تند، ret.شستن پاک، صابون، launder، دوش douche،...استخدام مترادف: جمع اوری proselytize طلب کردن، تحت تاثیر قرار دادن، عرضه، پر کردن، دور تا، پیش نویس، بسیج، ثبت نام، متقاعد کردن،...استخر مترادف: ائتلاف، مشارکت، همکاری، تعاونی، اتحادیه، اتحاد، ادغام، جمعی، تیم.متحد هماهنگ، عضویت، ترکیب، ادغام توام،...استخراج مترادف: اصل و نسب.