فهرست اسامی همه مترادف
تفریحی مترادف: لذت، سرگرم کننده، آرامش، تفریح، خنده، نشاط، نشاط، لذت، شادی، شوق و شعف.سرگرمی کمدی سرگرمی، avocation، انحراف،...تفریط مترادف: زباله.تفسير مترادف: تجزیه و تحلیل، تفسیر، نمایشگاه، توضیح، تفسیر، تبيين، مشخصه.تفسیر مترادف: نسخهٔ, تفسیر, عملکرد, نسخه, خواندن, نمایندگی, تصویر, تجسم، بیان، طرح، جعل هویت، خصوصیات، ترجمه ارائه...تفسیر وتحریف مترادف: بد می فهیم.تفسیری مترادف: روشنگر, exegetic احساساتی explicative explicatory تفسیری، های نمایشگاهی، روشن، elucidative و illuminative و روشنگر, گویا, طور, annotative,...تفنگ مترادف: جستجو زیاد کاوش کردن، rummage صیقلی، شانه، شن کش، داخل به نوبه خود، راب، سرقت، غارت، pillage، گونی، burgle، burglarize.تفوق یافتن مترادف: پیشی بگیرد.تفویض مترادف: مسلم مطلق ثابت تغییر ناپذیر، مستقل، noncontingent، غیرقابل قانونی تاسیس, تحریم, تضمین شده تعرض مصون است.تفکر مترادف: نظر فکر تامل، الهه شعر و موسیقی، اندیشیدن، معنویت، cogitate، دلیل، brood، منعکس کننده، تمرکز، عمدی، مطالعه، پازل،...تفکری مترادف: conjectural نظری، متفکر، متفکر، فرضی فرض، احتمالی، suppositional، عملی، امتحان، تست نشده، فلسفی، تجربی، علمی،...تفکیک مترادف: عدم سقوط، crackup، سقوط، خراب افتضاح، کاهش، پوسیدگی، فروپاشی، زوال، debilitation.تجزیه و تحلیل.جدایی نادر از سیمین.تقابل مترادف: جلسه، برخورد، مخالفت، رو، رشد کرده، counteraction، قلاب.چالش بحران جنگ دره تمرد مسابقه، نبرد.تقاضا مترادف: نیاز نیاز خواهید، ضروری، فراخوان، نبود.کریسمس, سیل, بیش از حد، تخلیه، تخلیه, surcharge.نشستم surfeit بلاغی, stuff, خودرا...تقاطع مترادف: صلیب، قطع عرضی, تقسیم, crosscut, crisscross, نیمساز کردن, برش در سراسر.تقدم مترادف: برتری، رهبری، فرمان، اسارت،، تسلط، برتری، قهرمانی، preeminence.تقدیر مترادف: تصویب تصویب مداحان، ستایش، ویرایش، تایید، تحسین، توصیه، panegyric، encomium، تشویق، جایزه.اعتماد به نفس، توجه،...تقدیر امیز مترادف: ستوده.تقدیس مترادف: کار وقف مجموعه از هم جدا، زیباسازی، مقدس، اختصاص، قبله، روغن مالی کردن بدن، برکت.پاک کردن اعلام بی تقصیری،...تقرير مترادف: منسوخ شده است.تقریب مترادف: رویکرد دوری نزدیکی, نزدیکی, propinquity, شباهت, مکاتبات، همگرایی، شباهت.تقریبا مترادف: تقریبا نزدیک، همه اما تقریبا بیشتر، عملا تا حد زیادی، نه کاملا نزدیک به، در آستانه نزدیک.تقریبی مترادف: در نزدیکی.رویکرد نزدیکی، دیدار، شبیه، مطابقت همگرا، رسیدن، مرز در.، نزدیک نزدیک خشن, تقریبی,، قابل مقایسه با...تقسیم مترادف: بخشی مجزا، پارتیشن، disjoin طلاق جدا، تعداد، حل، sunder، برش، cleave، ramify، برشی، تشخیص، طبقه بندی، طبقه بندی، ترتیب،...تقسیم بندی مترادف: بخش پارتیشن، تکه تکه شدن، زیربخش, جدایی, برش, برش, لغزش، رخ، بیان، apportionment، سهم، scission، تشريح، تبعیض نژادی.تقطیر مترادف: عصاره جدا کردن فشار، فشار، اخراج، بیان، فشرده سازی، متراکم، تصحیح، روشن، rarefy، دم.جوهر جوهر روح، ماده، عصاره،...تقلا مترادف: طلسم, دوره, کشش, به نوبه خود دور، البته چرخه، مناسب.جلو ورنچس تکان شدید و سخت, حرکت تند و سریع, پس زدن دهنه اسب،...تقلا کردن مترادف: صدای پا.تقلب مترادف: فاكر کلاه بردار, دروغگو, گناهكارى counterfeiter، تقلب، double-dealer، خم کردن، lawbreaker، سایه شخصیت، شارلاتان، سرکش،...تقلید مترادف: تقلید تقلید مسخره امیز، تقلید و هجو کردن برخاست، استهزاء، تقلید، تسلیم طعمه، کاریکاتور، تقلید مسخره امیز...تقلید مسخره امیز مترادف: استهزاء، بیهوده، شوخی، خنده، تقلید مسخره امیز کردن، کاریکاتور، پوچی.travesty، تقلید و هجو کردن را ارسال تا...تقلید مسخره امیز کردن مترادف: استهزاء شوخی، کاریکاتور، بیهوده، تقلید مسخره امیز تقلید و هجو کردن، اعوجاج، تقلید ضعیف، ارائه اطلاعات...تقلید و هجو کردن مترادف: تقلید مسخره امیز برخاست تقلید مسخره امیز کردن، استهزاء، کاریکاتور، طنز، بیهوده، کمدی بزن و بکوب، mock-heroic،...تقلیل مترادف: کاهش انقباض, کاهش, abridgment پس از انقطاع نو سنگر سازی فشرده سازی انقباض، وسط، افتادن، عصر نزول، بریده بریده،...تقوا مترادف: حرمت pietism عبادت، devoutness، piousness، حضرت، فضل، صمیمیت، احترام، مذهب.صمیمیت dutifulness احترام، احترام، میهن پرستی،...