فهرست اسامی همه مترادف
تندبادى مترادف : فریاد فریاد، زوزه موجب شهرت داد، داد، ناله، blubber، اسکواک، squeal، yowl.طوفان گیل تند باد، طوفان، تپش، انفجار،...تندرستی مترادف : weal رفاه خوب، سلامت، شادی، راحتی، سهولت، رفاه، موفقیت، ثروت، مزیت.تندیس مترادف : مجسمه.تنزل مترادف : debase debauch گردنه، رسوايى، فروتن، رفتار کردن، فاسد، sully، آلوده، ادبیاتی.تنش مترادف : tautness تنگی کشش، استرس، فرمت، سفتی، سفتی، کشش، فشار، tensility، کشش، فشار.اضطراب عصبانیت، فشار استرس، فشار، دلهره،...تنظیم مترادف : تنظیم تعادل، equilibrate، regularize، تنظیم حق تنظیم مجدد، تنظیم مجدد فهرست، برابر، درست، حتی، اصلاح، اصلاح، متوسط،...تنظیمات مترادف : ترتیب، طرح، سازمان، طرح، سیستم، ساختار، اساس، هماهنگی، شرایط، عناصر، ترکیبات، چارچوب، طرح، طرح، طرح،...تنفرآور مترادف : بدبختى آفرين وحشتناک، نفرت، loathsome، نفرت شیطانی، زیرآبی رفتن، nauseating، نفرت انگیز، توهین آمیز، ناپاک, حال,...تنه مترادف : جعبه سینه مورد، footlocker، ظرف، صندوق، واگون مهمات، بن، مانع، جعبه، خورجین، سبد، لول.نیم تنه بدن.تنه زدن مترادف : فشار دست انداز پرتاب، joggle، لرزش، گول زدن، جمعیت، زانو، شانه، joust، برخورد، برخورد، scuffle، تقلا.لرزش شیشه، jostle،...تنها مترادف : تنهایی تنها تنها انفرادی، منحصر به فرد، انحصاری، متمایز، تنهاست.صرفا، صرفا، منحصرا، منحصر به فرد، تنهایی،...تنها و بیکس مترادف : تنهایی.تنهاست مترادف : انفرادی جدا تنها گمشده، تنها، فرد جدا، فقط منحصر به فرد، یکی جدا.تنهایی مترادف : خالی از سکنه انفرادی، unfrequented متروک، از راه دور، منزوی, خارج, خصوصی، خالی از سکنه، دور دست، خالی از سکنه،...تنور مترادف : گرايش، البته، تکامل، رانش، شخصیت، نوع، طبیعت، سبک، جوهر، جهت، جریان، طراحی، مسیر، مسیر، پیشرفت، تمبر،...تنوع مترادف : متفاوت مخلوط شدن، variegate، تغییر، تغییر، تغییر، شعبه.واریانس.اصلاح واريانس تغییر، تغییر، مدولاسیون، جهش،...تنومند مترادف : چربی چاق گوشتی، چاق و چله، portly، rotund، چاق، چرب، fattish، چاق و چله، بحالت موازنه دراوردن، podgy، tubby، حباب وار، بزرگ،...تنگ مترادف : tightfisted.نیش piquancy، سرمازدگی، مزه پستی، وضوح، spiciness، tartness، نیش، pungency، ادویه، پانچ.، پر سنگین مشغول سخت، دقیق،...تنگ اسب مترادف : کمربند.تنگ پوش مترادف : محدود است.تنگ یا کمربند بستن مترادف : کمربند.ضربه محکم و ناگهانی نسیم، چیزی سوره pushover، سوپ اردک، راه اندازی، طبیعی، برنده، بازی کودکان.تنگنا مترادف : انسداد مانع، انسداد، مانع بلوک، مانع، نوار، احتقان، جام جم، مسیر انحرافی را طی.تنگه مترادف : دره دره، defile، شکاف خندقي، منطقه، شقاق، کافت، کرک، شکاف، عبور.چیزهای نشستم، gormandize، surfeit، glut سیر، پر خوردن،...تنگی مترادف : scantiness، فقر، کمبود، کمبود, عدم, بی کفایتی، کسری بودجه، می خواهم.بی ثباتی اختصار، ephemerality، سرعت، نگاه؟...ته توپ مترادف : باسن.ته قنداق تفنگ مترادف : رم ضربت باک، bunt، دست کشیدن، اعتصاب، مربا، فشار، پرتاب دیسک.سکته مغزی ضربه سياهک پنهان، سیخ، پانچ، فشار با نوک...ته مانده مترادف : رسوب سپرده، آبرفت زار، settlings، diluvium، لجن، گل، dregs، guck.تهاتر مترادف : چانه زدن معامله داد و ستد کالا، تجارت، cavil، مذاکره، مقابله، زبان بازی کردن، wrangle.تهاجم مترادف : تاخت و تاز حمله پرخاشگری، حمله، تجاوز، تخلف، تاخت و تاز کردن، نفوذ، تجاوز، حمله، آنها، توهین آمیز، sortie،...تهدید مترادف : خطر خطر تهدید، هشدار دهنده، ناامنی،، ارعاب، تهدید، گرانبهایی، خطر، طاعون.تهدید خطر خطر، خطر، خطر، خطر،...تهمت مترادف : افترا obloquy تهمت، scurrility، denigration، افترا، سوء استفاده، aspersion، imputation، revilement، هميشه زبانش به غيبت، رسوایی.denigration...تهنیت مترادف : تبریک سلام دمیدم،، احترام، شناخت، بیعت، آدرس، خوش آمدید، تگرگ، تعظیم، curtsy، kowtow، سلام.تهوع مترادف : queasiness، بیماری حرکت ماشین بیماری دریازدگی، بیماری، پرتاب، استفراغ، retching، heaving، emesis، ناراحتی معده، squeamishness،...تهیه کردن مترادف : pander افراط، خشنود و راضی کردن، طنز، متنعم coddle، صبر کنید، وزیر.تأمین victual، purvey، خوراک، برای ترتیب، سازماندهی.تو رفتگی در دیوار مترادف : موقعیت محل اسلات, cubbyhole, لانه کبوتری.زنگ تفریح، توخالی گوشه باز سوراخ حفره مخفیگاه, گوشه.