فهرست اسامی همه مترادف
توییتر مترادف : هیجان سراسیمگی، هم بزنید، شلوغی، فلوتر کارهای، تحریک، گرفتاری، هیاهوی، disquiet، اختلال، اضطراب، tizzy.صدای جیر...تَمبُجرَبهي مترادف : بسته کردن مطبوعات، مسائل خودرا برای امتحان اماده, رم, فشار با نوک انگشت، پوند.تپه مترادف : ارتفاع افزایش، تپه پشته، شمع، hummock، برامدگی در سطح صاف، قوز کردن، کوه، knoll، برجستگی.پشته, شمع, جرم, تجمع, پشته،...تک مترادف : موحد فرد کل، ساده، مفرد، unmixed، خاص، یک تنها.لیسانس مجرد, unwed, ازاد, ازدواج, مجرد, maidenly, spinsterish.انفرادی تنهاست...تک صدایی مترادف : تک گویی one-man نشان دادن علامت گفتمان، سخنرانی، disquisition، بحث خطبه، سخن، آدرس، سخنرانی، سخنرانی دراز وشدیداللحن،...تکامل مترادف : توسعه، پیشرفت، آشکار، تغییر، مسخ، پیشرفت، رشد، پیچیدگی.توسعه گشوده رسیده کردن یا شدن، بالغ، رشد، پیشبرد،...تکان تکان خوردن مترادف : مخلوط زد و خورد، چیز درهم و برهم, هش, تقلا شامل مجموعهای گسترده، درهم و برهم کردن، ظروف سرباز یا مسافر، درهم و...تکان خوردن مترادف : اعتصاب لرزش بی حس کردن, شیشه, حرکت تند و سریع، گزاف گویی، شوک، دچار تشنج.تعجب, شوک, شروع, ضربه, صاعقه, بمب.تعجب...تکان دادن مترادف : لول خوردن پیچ و تاب و حرکت یا کشش ناگهانی، جنباندن، اهسته تکان دادن، wag، لرزش، بال بال زدن، squirm، writhe، زیگزاگ،...تکان دهنده مترادف : شگفت انگیز است.حیرت انگیز, هولناک, خیره کننده, قریب به اتفاق قربانیان، نفس، افتضاح امیز، scandalizing، بیحس کننده,...تکان شدید و سخت مترادف : حرکت تند و سریع جلو، گرفتن تلاشهاى، ربودن، پیچ و تاب و، ناب، تقلا، حرکت یا کشش ناگهانی، زور، چین، عصاره،...تکثر مترادف : مزیت عمده اکثریت، توده، بسیاری، بیش از حد بسیاری.کثرت, تعدد, تنوع, انواع.تکثیر مترادف : ضرب فراوانند، ازدحام، افزایش فراوان بودن، تخم ریزی، اجرای ضد شورش، فوق العاده فراوانند، قلمه زدن، overproduce،...تکرار مترادف : تکرار باز گو، انجام بیش از تاکید، استرس، din، طبل، restate، rephrase، retell، چکش، میخواهم، تکرار مکررات.repetitiousness تکرار،...تکرار جنایات مترادف : رگرسیون.تکراری مترادف : کپی تکثیر تکرار رونویسی، فتوکپی زیراکس, تقلید, تکرار, دو, اکو.تکراری خسته کننده، کسل کننده، خسته کننده،...تکمیلی مترادف : اضافی اضافی کمکی مکمل, ارسال, مازاد, بیشتر, بیشتر, دیگر، یدکی، جدید، تازه، فرعی، وثیقه، لوازم جانبی، supernumerary،...تکنسین مترادف : متخصص، متخصص، ماهر، هنرمند.تکه مترادف : قطعه، collop، برش، rasher، اصلاح، ریز ریز کردن، تراشه، دال.قطع شدید، سنباده، پوست کندن، تقسیم بخش, بخش, بخش، ریش،...تکه بزرگ مترادف : احمق ساده، لب به لب، ninny خر نر, pushover، schnook، schlemiel، nebbish، احمق، sap، زود.تکه تکه مترادف : پر از لکه.تدریجی، گام به گام، افزایشی، گام به گام، نامنظم، پارهای، پر از لکه, پاره, قطع متناوب نابرابر، تکه...تکیه مترادف : تمایل گرايش منش، میل، proclivity، میل شدید، تعصب، خم، استعداد، proneness، مجموعه، استعداد ناب.تکیه می کنند مترادف : اعتماد لاغر بستگی دارد، تعداد، بانک، روی چیزی حساب کردن، باور، سوگند، دنبال، در ساخت، اعتماد، اعتبار، نگاه...تکیه گاه مترادف : پشتیبانی بقیه سرپا نگه داشتن، بنیاد، پایه، صورت، نقطه اتکاء، ستون، زیر بنای، حائل، چوب زیر بغل، کارکنان،...تگرگ مترادف : خوش آمد می گوید سلام، خوش آمدید، تحسین تحسین، تشویق، افتخار، تماس، سیگنال، احضار، آدرس، accost.تیبل لند مترادف : فلات.تیتان مترادف : غول غول سوپرمن نیروگاه جالوت، آمازون، سامسون، brobdingnagian، ماموت، هیولا غول لویاتان.تیتر مترادف : تلو تلو خوردن.دل دل کردن waver seesaw، dillydally، نوسان، دریغ، در حصار سجاف و دست چپ رفتن نشستن.تیترهای مترادف : بردگان متملق طلبانه خفیف، sycophantic،، دم لابه، truckling toadying، groveling، bootlicking.تیردان قرار گرفتن مترادف : ارتعاش رعشه لرزش، بال بال زدن، quaver، زلزله، لرز، سوسو، حرکت یا کشش ناگهانی، palpitate، لرزیدن، نوسان.تیره مترادف : ملال مبهم مبهم، مه آلود، ابری ابری، تیره، خاکستری، نور، cheerless, انگیز, دلتنگ, کاهش.یادآوری گرگ و میش، سایه عمیق،...تیره رنگ مترادف : drab کسل کننده کهنه کثیف، تلخ، تار، بدون زرق و برق، یادآوری، کثیف، خاکی، tarnished، پژمرده، تیره، بی رنگ.تیره و تار مترادف : مضطرب.تیز مترادف : smarting خشن، برش، مضر، acerbic، خاردار، سوزش، قوی، لبه، تند، catty، shrewish، گرم، آتشین، گاز گرفتن، جگرسوز، طعنه، trenchant،...تیز هوش مترادف : مشتاق هشدار هوشمند، نافذ، باهوشتر، آماده، سریع، هوشمند، دانا، شارپ، باهوش درخشان پاسخگو شوخ، نافذ است.