فهرست اسامی همه مترادف
جنتری مترادف : gentility اشراف، اصالت، gentlefolk، نخبگان جامعه، خون آبی، طبقات بالا، شهرستان.عامیانه مردمی مردم، بشر، جامعه.جنجال مترادف : باسن, خلفی, hindquarters, haunches, پشت, پشت, لب به لب، fundament، پایین، استرن، عقب، دم، صندلی.بحث disputation دعوا، اختلاف، تضاد، استدلال، مشاجره، نزاع کشمکش، که اختلاف و جدل و تقابل، اختلاف.جنجال آفرینی مترادف : scaremonger رسول رستاخیز، سوبژکتيو کاساندرا ارمیا، مرغ کوچک.جنس مترادف : نوع کلاس، طبقه بندی، مرتب سازی بر اساس مجموعه، گروه، سفارش، نوع، رده، ژانر.جنسيّت مترادف : hermaphroditic، دو جنسی, unisexual, موقّت،عدّه, gynandrous.جنسی مترادف : تولید مثل و زاد, تناسلی, سکس, sexed, progenitive, باروری.جنون مترادف : پریش، زوال عقل، جنون، psychopathy.حماقت سفاهت اسراف، giddiness، تعصب، senselessness، fatuity، خرفتی، حماقت، پوچی، خروج از مرکز،...جنگ مترادف : تضاد اختلاف، اختلاف عقیده، برخورد مخالفان، اختلاف، تفاوت، مقابله، واریانس.مبارزه با نبرد, مبارزه با, ادعا...جنگ صلیبی مترادف : کمپین.جنگ طلبی مترادف : جنگاوری.جنگاوری مترادف : جنگجویانه متخاصم مبارز تهاجمی, pugnacious, جنگ, نظامی شبه نظامی trigger-happy دشمن، بازدارندگي.رزمی، نظامی، تاکتیکی و استراتژیک، ترابری.جنگجویانه مترادف : belligerent.جنگل مترادف : جنگل، حیات وحش، جنگل، بیشه، بوش، رست.تیمبرلند جنگل بوش، جنگل، قلم مو، گراو، بیشه، شقایق، پنهانی، بوته زار، پارک.، جنگل جنگل گراو تیمبرلند الوار شقایق زادآوري بیشه bosk برس ترمز سرخس, بیابان, وحشی.جنگنده مترادف : مدعی، battler، مبارز، آواتار، disputant، سرباز، مسابقه، ضارب، حریف، arguer، دشمن، dissenter، خروس جنگی، مخاصم، bruiser، pugilist، باکسر، خروس جنگی، ستاد.جنگهايى مترادف : منحصر به فرد ممتاز غیررقابتی، محدود، خصوصی.جنگیدن مترادف : نفوذ تاثیر می گذارد، حمل وزن، وزن، مقاومت در برابر مانع، نقض، تداخل، مخالفت، تضاد.جنین مترادف : هسته دانه آغاز، منشاء، شروع، شروع، incipience، جوانه، مقدمات.جنینی مترادف : توسعه نیافته، ناتمام، ابتدایی، incipient، نارس، اولیه، ناقص، inchoate.جهان مترادف : خلقت جهان هستی عالم، طبیعت، بی نهایت.زمین, جهان, گوی, سیاره, ترا firma.زمین, سیاره, جهان, زیست.حوزه, گوی, توپ, جسم...جهان وطنی مترادف : قیمت شارژ، هزینه، هزینه مبلغ سرمایه گذاری، نرخ، شکل، مقدار، آسیب، زبانه، جمع.کاهش درد و رنج، ضرر مجازات هزینه...جهانی مترادف : همه در سراسر جهان، جهانی، بین المللی و جهانی، دنیوی، به سیارات, گیر, عمومی.کروی, لکه, خوردند کروی، تشکیل، دایره...جهت گیری مترادف : بلبرینگ موقعیت نقطه نظر، نگرش، موضع، تنظیم، سازگاری، گياهان، محل اقامت، فرهنگ پذیری، آشناسازی، اجباری.جهش مترادف : پرش بهار شروع، محدود، طاق، جست و خیز، هاپ، گزاف گویی، caper، gambol، ورجه.محدود طاق پرش، بهار، هاپ، جست و خیز، گزاف گویی, شروع, caper، frisk، antic.جهل مترادف : حماقت dumbness، کندی، denseness، کوری پوکى، uncomprehension، unenlightenment، benightedness، شيدايی، nescience، unfamiliarity، بی تجربگی، بی گناهی.جهنم مترادف : دوزخ گودال، دوزخ، مناطق واقع در پایین، پایین جهان ورطه، هادس، gehenna، tophet، سوی تباهی، برزخ.جهنمی مترادف : وحشتناک فجيع, وحشیانه, وحشی, شیطانی, شیطان صفت، damnable، شیطانی، ترسناک، متعصب، pitiless، بی رحم.جو مترادف : محیط اطراف محیط زیست، پس زمینه، محیط، اورا احساس، خلق و خوی، آب و هوا.جواب مترادف : برآورده خدمت، تحقق، کت و شلوار مناسب، دیدار، مطابقت، متناظر.خدمت انجام کفایت، کار، تصویب، موفق، واجد شرایط،...جوان مترادف : فرزندان نوزادان، فرزند، بستر تخم ریزی کردن، جوان، nestlings، فرزندان، موضوع، سهام، خانواده، سرخ کوچک.اتوپيست، بی...جوانان مترادف : دوران کودکی بچگی girlhood، نوجوانی، نوجوانان، بلوغ، سن بلوغ، youthfulness، juvenility، nonage، اقلیت، سالاد روز، اوج.مرد جوان،...جوانمرد مترادف : گالانت مودب با وقار، شجاع، محترم، قهرمانانه، دلیر، عاشقانه، quixotic، ماجراجو، اصیل، well-bred.جوانمردی مترادف : شجاعت.جوانه مترادف : میکروب، میکروارگانیسم، باکتری، اشکال، ویروس، پاتوژن، عفونت.burgeon.جوانه gemmate ساقه، burgeon، vegetate، جوانه، شکوفه،...جوانه زدن مترادف : جوانه جوانه توسعه، رشد، فشار بالا، شلیک، vegetate، burgeon، pullulate.chirp cheep، پیپ، chirrup، جیر جیر توییتر، twit، صدای جیر جیر،...جوانی از سر گرفتن مترادف : احیای تقویت نیروی تازه دادن، تازه، بازیابی، تمدید، روح، انرژی، بازسازی، برگرداند، revivify، recondition، تعمیرات اساسی.