فهرست اسامی همه مترادف
پرسوناژ مترادف : شخص بزرگ، قابل توجه، جرم اسمانی، افتخاری، magnifico، nabob، ادم کله گنده, کسی, ترانسپورتیشن, رهبر, رکن جامعه شخصیت...پرسیج مترادف : portend بوده، augur، دلالت، نوید بخش در هفته آینده دال، presignify، betoken، prefigure.فال تاجی، هشدار شگون، ثبت نام، پیش بینی،...پرش مترادف : حمله حمله اتهام، سقوط، مجموعه، تعجب، گرفتن خاموش نگهبان، لیوان.دست فرار از تصویب بیش از، ترک، جست و خیز، حذف،...پرشور مترادف : عاشقانه و وابسته به عشق شهوانی و هوسباز، تند، تحریک، infatuated، آرزومند تا های فرفورژه، ملتهب، خون گرم گرم است.،...پرطمطراق مترادف : قلنبه، گزاف، high-flown، magniloquent، پرمدعا، florid، fustian، پر اب و تاب، کلامی، تاب.پرقدرت مترادف : قوی قوی شدید، موثر، کارآمد، توانا، پویا، قوی، پر انرژی، قاطعانه و شدید, مفرط, به قوی.پرلود مترادف : معرفی اورتور، مقدمه، باز، ابتدا شروع، مقدمه، مقدماتی، پیش پرده.پرماجرا مترادف : venturesome شجاعانه devil-may-care، بی باک، هیجان خواهی، مشاغل، quixotic، بی پروا، راش، picaresque، کنجکاو، questing, عاشقانه, بی...پرمدعا مترادف : زرق و برق دار، متکبر، پر اب و تاب، آشکار، زرق و برق دار، overblown، عجیب، مزین، فانتزی، gaudy، استادانه درست شده.,...پرنده مترادف : چالاک.پرهیز مترادف : خودداری امساک کردن، بجنگيد، مانع، اجتناب از چشم پوشی، رد، رد، خود را انکار، مقاومت در برابر، نه گفتن به نوبه...پروا مترادف : ربط گستاخ، بی احترامی، تلنگر رو، sassy، لاقيد، بیهوده و بیمعنی، insolent، دارای گونه های برامده، برنزی، خشن، تازه.پرواز مترادف : بال اوج پرواز، صعود، افزایش، خامه ای، بادبان، کوه، خاموش، زوم، ساقه، عجله.فرار، فرار، اجتناب، اجتناب از،...پروازش مترادف : فريادی، embroil، enmesh، ensnarl، enlace، تشکیل، پیچیده، مانع، پیچ و تاب و, قرار, snarl، وب، perplex، شرمسار، عشاق، سازش، embroil،...پروانه-خورده مترادف : خسته outworn غیر مرسوم منسوخ، محافظه کار، منسوخ، قدیمی، کهنه، superannuated، هشدار، antediluvian.فرسوده، ویران و ارتجاعیٍ,...پروتکل مترادف : پیش نویس، جمع و جور، منشور، تعهد، توافق، پیمان، میثاق.آداب propriety ادب، politesse، منش، آداب و رسوم، فرم خوب،...پروردگار آن مترادف : اطراف رئیس domineer، tyrannize، ستم، در ايران عمل بزرگ، overawe، یکدیگر،، دیکته، کنترل، ارعاب، browbeat، swagger، vaunt.پرورش مترادف : پیش ترویج، علاوه بر این، abet جلو، کمک، حفظ، پرستار، تشویق، پرورش، خوراک، بندر.تربیت, بالا بردن, پرورش, کودک...پروفسور مترادف : استاد.پروفیلاکسی مترادف : پیشگیری است.پرونده مترادف : رکورد پرونده پوشه، فایل تراشنده، داده ها، اطلاعات، منبع، نمونه کارها.مرتب کردن بر اساس سازماندهی طبقه بندی،...پرونده ماشین آلات بسته مترادف : garrote.پروژه مترادف : predetermine قیاس، برآورد، طرح، خشن رئوس مطالب, تقریبی، سنج، محاسبه، روی چیزی حساب کردن، حدس می زنم.گسترش اویزان...پروکسی مترادف : معاون نماینده، جایگزین، نظارت کردن، جایگزین، جانشین، نماینده، دوم، نماینده، دستیار، ستوان، مباشر، فرستاده.پروگزیمال مترادف : در نزدیکی.پرچ مترادف : تایید حل و فصل، تصمیم گیری، تعیین، مجموعه رفع، نتیجه گیری، ایجاد، باد، اوج، اتصال، ناخن، یخ.آغوش در آغوش،...پرچم مترادف : بنر، استاندارد، ناوگان، پرچم سهگوش، یا، رنگ، gonfalon، oriflamme، پارچه سست بافت پرچمی، guidon، banderol.سیگنال موج سلام،...پرچم سهگوش مترادف : pennon, بنر, bannerette, پرچم، یا، استاندارد، ناوگان, رنگ bunting.پرچین مترادف : سد حصار مرزی, مرز, محوطه.temporize روشهايي، گول زدن، فرار از tergiversate، دفع کردن حمله حریف، تغییر، جلوگیری از، sidestep،...پرکاری مترادف : موسیقیِ پربار، فراوان، انبوه، خوب ومهربان فراوان، proliferating، تولیدی، زاد، progenitive، multiplying، بارور.پرگو مترادف : خیلی پرحرف loquacious، voluble، gabby وراج، talky، effusive، mouthy، باد می وزد، گزاف، پرگو، gossipy، longwinded، prolix، دارای اطناب.دارای...پری مترادف : فرار از پرچین، گول زدن، انحراف، انحراف، pussyfooting، sidestepping، quibbling، دور زدن، تغییر، عذر، فرار.سیری تقاضا، اشباع،...پریده مترادف : وحشتناک افتضاح، وحشتناک، وحشتناک, وحشتناک وحشتناک، رنگ پریده، تکان دهنده، وحشتناک، شنیع، دافعه، زشت، نفرت...پریشان مترادف : پریشان.اضطراب ناراحت، پریشان، مضطرب، آشفته کاربرده، کوره، تب، هذیانی، دیوانه وار، الکساندر، مواج، دیوانه،...پریشانی مترادف : زحمت مشکل ناراحت، نگران، تحریک کردن، پیوند، رنجانید، مزاحم، پریشان، کلوخ شکن، ستم، درد، غمگین، aggrieve.نگران...