فهرست اسامی همه مترادف


  • پر سر و صدا مترادف: با صدای بلند clamorous پر جنب و جوش شلوغ، humming،، اشوبگرانه، وز اخلال در گیج کننده، uproarious،، متحرک چشمگیر rackety پر،...
  • پر شور مترادف: حسی، پذیرای، پاسخگو، باهوشتر، عاطفي، حساس، ادراکی، apperceptive، percipient، احساس، واکنش.چشم تکان دهنده شگفت انگیز،...
  • پر منفعت مترادف: سودآور سودآور پاداشی در، مفید، پاداش، تولیدی، پرداخت، پرداخت.
  • پر کردن مترادف: بازگرداندن تازه دوباره پر کردن، سهام، restock، بازنگری، دوباره مرتب، فروشگاه، تأمین، کمک، بار، پر کردن،...
  • پرانتز مترادف: به کنار.
  • پراکنده مترادف: موضعی جدا شده، مفرد، موجود، پر از لکه تک، محدود، محدود، متمرکز شده است.نادر، گاه به گاه، نامنظم، fitful...
  • پراید مترادف: نخبگان، بهترین، کرم، جلال، اشراف، گنج، غرور و شادی، انتخاب، گل.اعتماد به نفس، عزت نفس، کرامت، خود ارزش،...
  • پربار مترادف: بارور تولیدی سودآور، پاداش، سودمند، موفق، لذت بخش، ارزشمند، ارزشمند، رضایت بخش.
  • پرت شدن مترادف: سخن بی ربط.
  • پرت و دور افتاده مترادف: گسترده است.
  • پرتاب مترادف: jostle زانو، تکان دادن، فشار کنار شانه، joggle، فشار، فشار.فشار محوری، ضربه، انگیزه تقویت، تنه زدن، ارنج زدن، شروع،...
  • پرتاب شدن مترادف: تکه نوار، بروس تمیز غير منتظره دانلد، دنده، قدم زنی با تبختر, چوب, paling، داربست، هیئت مدیره، دال.
  • پرتابه مترادف: موشک و گلوله گلوله گلوله، شفت، پیکان.
  • پرتره مترادف: تجسم حساب، توضیحات، تصویر پروفایل، طرح، شرح کوتاه.شباهت, نمایندگی, طرح, تصویر, نقاشی, نقاشی و تصویر و عکس و...
  • پرتو مترادف: پشتیبانی, شاهین, تخته, two-by-four, تیرچه, عرضی، خرپا, مشاجره.
  • پرتو افکندن فردی مترادف: گسترش واگرا، بخش موضوع، تکثیر، شعبه، بیرون آمدن، ramify، پراکنده، اسپلی.درخشش gleam پرتو، ریختن، منتشر می کنند,...
  • پرتکاپو مترادف: سرشار, فراوان, swarming، پر، زمزمه شلوغ، بسته بندی، brimming، متراکم، ضخامت، وز وز، chockfull، تاخت و تاز کردن، glutted،،...
  • پرتگاه مترادف: صخره بانک، شیب، دماغه واقع, خط الراس، knoll، ارتفاع، اوج، پرتگاه، با پرچین احاطه کردن، crag، escarpment، بریدن...
  • پرجمعیت مترادف: شلوغ ریخته overpopulated کامل، متراکم،, بسته بندی, ماجرا, swarming متمرکز.
  • پرخاشگر مترادف: ، عبور عصبانی ill-natured ill-humored، تحریک، cantankerous، irascible، تند، quarrelsome، testy، sulky، morose، sullen، بد خلق است.
  • پرخاشگری مترادف: پرخاشگری.خشونت خشونت، خصومت، bellicosity، آن combativeness، offensiveness، pugnacity، truculence، contentiousness.انفعالی، جاه طلبی رقابت،...
  • پرداخت مترادف: مجازات غرامت، جبران، جبران، جبران خسارت، اعاده، quittance، قصاص، پاداش، رضایت.پرداخت.تخلیه پرداخت پرداخت کامل،...
  • پرداخت به مترادف: بازپرداخت بازپرداخت، پرداخت شد، حل و فصل حساب مربع های ante، تخلیه، بازگشت، بازپرداخت.
  • پرداخت طفره زدن، مترادف: تقلب فریب, فریب, ریشخند، فوت و فن یازند، فریب، را، victimize، پشم گوسفند وجانوران دیگر، rook، gull، gyp، میگذارند.
  • پردازى، مترادف: حزبی.
  • پردازی مترادف: جمله بندی.
  • پرده مترادف: پنهان پوشش پنهان، سایه، صفحه نمایش، حجاب، پنهان سازی، شاتر، کفن، استتار، با پارچه مزین، بلوک، ماسک، سپر،...
  • پررونق مترادف: ، پر رونق شکوفایی prospering، شکوفه، قارچ، صعودی شدید، فراوان و خاموش، مرفه.
  • پرس و جو مترادف: نگاه به پروب تحقیق، بررسی، اکتشاف، اسکن، مورد مداقه قرار دادن، جستجو، پژوهش، مطالعه، بازرسی، دنبال،...
  • پرست مترادف: گناهکار.
  • پرستار مترادف: ، وزیر به نگاه پس از تماشای بیش از حضور، تمایل، مراقبت، کمک، صبر کنید، به رفع، کمک، succor مراقبت از.ترویج توسعه...
  • پرستو مترادف: قورت دادن جذب بلعیدن، مصرف، پاکت، استفاده از، نایاب، صرف، زباله، تخلیه، اگزوز.
  • پرسم، مترادف: نشان می دهد نشان دادن، betoken پیش اگاهی دادن، در هفته آینده دال، presage، دلالت، نشان می دهد، به شهادت، نمایش،...
  • پرسنل مترادف: افراد کارکنان نیروی، خدمه، کارگران، رکاب، یاران، کارکنان، نیروی کار.
  • پرسه زدن مترادف: سرگردان rove محدوده، بی هدفی، saunter، پر، راندگی، jaunt، gad مورد، قدم زدن، tramp، بازحمت حرکت کردن، پیاده روی، پیاده...
  •