فهرست اسامی همه مترادف
پالادیوم مترادف : حفاظت.پالار مترادف : چوب.پالایش مترادف : ظرافت ظرافت لهستانی، پایان، ظرافت، ظرافت، کشت، حساسیت، ظرافت، طعم خوب، پرورش، شهر نشینی، مدنیت، بصیرت، politesse.پان نوعی رامی مترادف : انتقاد castigate سلب، حمله، animadvert، دست کشیدن، اسلم، رپ، پوست کندن، کباب.eventuate اوج، تبدیل، تا پایان آمد، کار کردن،...پانتومیم مترادف : mime, جدول کلمات متقاطع, dumb نشان می دهد، تابلو، مراسم مجلل، بازی, عینک.پانل مترادف : کمیته کنفرانس گروه، هیئت مدیره، مجمع، کمیسیون، انجمن، میز گرد، دادگاه، اتاق، دادگاه، رسیدگی، داوران، venire.پانچ مترادف : نشاط نیروی، تاثیر اثر، زیپ، انرژی، vim، زنده دلی، قدرت، جیغ شدید و تند، ضربه محکم و ناگهانی، قدرت، wallop، ضربه،...پانچ مست مترادف : punchy می شود.پانک مترادف : مزخرف.گردن کلفت.پاى مترادف : جریان.پايان مترادف : بلند، با شکوه، قوی، والا، بزرگ، پر اب و تاب، والاى، imperious، برتر، مغرور و از خود راضی و خود خواهی, high-and-mighty.پاپ مترادف : محبوب.نیزه جهش پرش، عجله، خط تیره، اجرا، اشک، بهار، فلش، شکستن.انفجار، گزارش، انفجار، تخلیه، انفجار، انفجار،...پاک مترادف : را خاموش فشار خاموش تخلیه، decamp، خروج، مرخصی، رفتن، ترک، ترک، برداشت، حذفی، اشکال.پاک نشدنی مترادف : ineradicable ثابت، سریع، عمیق، رنگ ریشه دوانده دائم پایدار فراموش نشدنی، به یاد ماندنی.پاک کردن مترادف : تمیز کردن.پاک پاک، بهبود پاکسازی، فشار، فیلتر، استریل، ضد عفونی، aerate، غربال کردن، شستشو، پاک کردن، صیقلی،...پاکت مترادف : لفاف بسته بندی پوشش، ژاکت، بازیگران، غلاف مورد، پوسته، پوست، پوشش، پوست، پتو، integument.قورت دادن محصور قرار...پاکدامن مترادف : مجرد ترککرده دست نخورده abstemious, قاره, vestal, فضیلت.خالص متواضعانه شایسته بی گناه، سالم، عادل.پاکدامنی مترادف : عصمت، اعتدال، abstemiousness، خلوص، فضیلت، تحمل، اعتدال، هوشیاری.خویشتن داری کنترل خود.پاکسازی مترادف : از بین بردن، حذف، خلاص شدن از شر، انجام دور با، محو کردن، کشتن، نابودی، از بین بردن، متمرکزسازی، انحلال،...پایان مترادف : پایان نتیجه گیری بس، توقف، فسخ، surcease، قطع، ترک، بجنگيد، منقضی، کامل، باد.استفاده از اگزوز, نایاب, دور از مصرف،...پایان دادن به مترادف : پایان.پایان نامه مترادف : رساله پایان نامه، نشریات می بینید؟ کاغذ، disquisition، پژوهش، تحقیق، مقاله.پایان نامه رساله مطالعه، disquisition،...پایان ناپذیر مترادف : persevering خستگی ناپذیر، untiring، indefatigable، unwearied، unwearying، حضور۷۰ تن، هنگامِ، unflagging، بی،.نامحدود و بیکران و بی پایان,...پایانه مترادف : ختم.پایبند مترادف : چسبیده cleave cohere، چوب، گیره، ادغام، یکی شدن، تحکیم، عضویت، تبدیل به چسب کردن، conglutinate.پایبندی مترادف : صمیمیت.پایدار مترادف : ثابت قدم راسخ، شرکت قوی اراده، ثابت قدم، ثابت، انسانهایی، کوشائى، مداوم، مطیع، بادوام، دائمی، پایدار،...پایمال مترادف : پایکوبی کدو، tramp آج، آج در، تمبر، خرد، آج زیر پا، گام در، استامپ.پایمال در مترادف : ستم زخمی، تجاوز بر، له سرکوب، خشونت، تحقیر، debase، سجده، نقض، واژگون، تجاوز، انکار نکنید.پایمال کردن مترادف : غلبه بر شکست، له غالب شدن، باطل، نابود کردن، تسخیر، شکستن، ضرب و شتم، محو کردن، فلج کند، immobilize.سرریز سیل, سیل...پایه مترادف : پایه, پشتیبانی, غرفه بنیاد، پا، استاندارد، footstone، نصب، پلت فرم، اسکله، ته ستون ها، dado, طوفان یا گرداب شدید،...پایه گل عزاداری مترادف : باند circlet، مارپیچ، حلقه، حلقه گل chaplet، سال، تاج، نیم تاج، سر diadem.پایکوبی مترادف : تمبر.پاییز مترادف : کاهش کاهش فرود، رفته رفته کوچک شدن، کاهش، فروکش کردن، فروکش، مستهلک، تضعیف.رها سقوط، افتادگی، ساج نزول، دست و...پایین مترادف : پایه پا، کف زمین، بنیاد.منکوب دلسرد disheartened، روحیه کم، مايوس، crestfallen، غم، افسرده، نوميد، سودا.تبار، قطره قطره...