فهرست اسامی همه مترادف
پلاک مترادف : قرص دیسک دال، بشقاب، ترنج، کتیبه، چاپ هلیوگراور، cameo، نشان.پلاگین مترادف : چوب پنبه چوب پنبه، stopple پوش، درب، کلاه، نمد، بسته شدن.افزایش ارتقاء، تبلیغی، تبلیغات، تبلیغات blurb، تجمع،...پلت فرم مترادف : افتا منبر مرحله، منبر، جعبه صابون، بیخ و بن، داربست، ترمز ماشین، ایستاده، تابلوهای.برنامه تخته، طرح، اصل...پلف مترادف : ثروت.پلیس مترادف : مقامات پلیس, سربازان, گارد, گشت نیروی، constabulary، ژاندارمری، ریش ریش شدن، قانون.renege, اشکال, انکار, لغو, disavow.ترک...پماد مترادف : مرهم, مرهم, unguent، نرم کننده، lenitive، لوسیون، nard، روغن یا مرهم معطر، pomade, pomatum.پمپ مترادف : بازجویی سوال پرس و جو، cross-examine، interpellate، پروب، فضولی, کوره, کرم، مغز را انتخاب کنید.پمپ های لجن سبمرجد مترادف : شکوفا، عظمت شکوه شکوه و جلال نمایش با شکوه مراسم عینک showiness خود فروشی grandiosity pomposity vainglory، ادعا.پن مترادف : التماس.پناه مترادف : پناهگاه حفاظت, امنیت, ایمنی مراجعه، پوشش، تضمین، تحویل، نجات، حفظ، دفاع، انزوا، حریم خصوصی، رفت و آمد...پناهندگی مترادف : پناه پناهگاه پناهگاه، بندر، محراب، عقب نشینی، حفظ، دستگیر، مخفی گاه.پناهگاه مترادف : ایمنی حفاظت امنیت، امانت، انزوا، حریم خصوصی، راحتی، گرما، پنهان، مخفی، حفاظت، حفظ، ایمنی، حضانت،...پنج شنبه مترادف : ازدواج، معتقدان، کراوات، کراوات گره همسر زن و شوهر, دردسر.متحد ضمیمه اختصاص، اختصاص، عضویت، اتصال، چوب،...پنجه مترادف : پا، forepaw دست چارپایان دست پنجه پد، سم.خراش، اشک، جلو، قلاب، gouge، خار، دستگاه پرس، lacerate، خراش، gash، بریده بریده,...پند مترادف : ماکسیم قانون، اصل، فرمان، آموزش دیکته، کانن، اصل، قانون، prescript، شعار.پند و موعظه مترادف : ماکسیم گفت، epigram، ضرب المثل، حکم، apothegm، ضرب المثل، ابتذال، شعار، شعار دیدم اصل.پندشان مترادف : اصرار متقاعد تشویق، توصیه، تمنایی، خار، تحریک، بی درنگ، درخواست کردن التماس، مطبوعات، goad، بر انگیختن، پند...پنمن مترادف : نویسنده.پنهان مترادف : پنهان راز پنهان، ابری، نهان، ناشناخته، unsuspected، مخفی، sub rosa پنهانی، مستراح، dissembled.مخفی گاه مخفیگاه کمین، پوشش،...پنهان سازی مترادف : کیپ، قرار دادن، کت، گوشته، manteaux، لباس بلند و گشاد، پالتو، capote.تغییر قیافه بهانه حجاب، ماسک، دام، پوشش، کور،...پنهان کردن مترادف : شلاق، ضرب و شتم دنیای thrashing، trouncing، شلاق، طبیعت، drubbing، paddling، scourging.پنهان کردن ترشح استتار، پوشش، ماسک، صفحه...پنهانی مترادف : furtive یواشکی حیله گر، اب زیر کاه، بی ثبات، اشتباه، مخفی، مخفی, مخفی, مخفی مخفی, hush-hush.پهلو مترادف : درباره.قرار دادن پوشش، swathe، پتو، تخت قرار داده به رختخواب، enfold، تغییر.خودرا برای امتحان اماده مسائل مطبوعات،...پهلوان از جان گذشته مترادف : جنگنده مسابقه قهرمان، battler، مدعی، رقیب، جمهوری، محارب.پهلوان پنبه مترادف : یکدیگر، ارعاب، domineer، bluster، سوء استفاده از ارعاب و تهدید، browbeat، هکتور، آزار و اذیت، بترساند، رعب.عالی، قابل...پهلوانان مترادف : bluster، بلوف، swagger cockiness، مباهات، لاف زدن, bombast, خودنمایی ها، fluster، خود فروشی, بدن نمایی, bravura.پودر مترادف : گرد و غبار نم نم، اسپری، strew، گسترش پراکنده، لجن کش.گرد و غبار، دانه، شن، شن و ماسه، آرد، غذا، شکوفایی.پور مترادف : ازدحام فراوان بودن throng, جریان, جمعیت, mob, stampede، تاخت و تاز کردن.منتشر می کنند روان، effuse، فواره زدن اب با فشار...پورتال مترادف : دروازه ورودی ورودی، روش، درب، راهرو، گذرگاه.پورتر مترادف : دربان, دربان، دربان، دروازه بان, نگهبان, گارد, نگهبانی.حامل حامل redcap، اپراتور، مباشر.پوزخند مترادف : simper, پوزخند, چشم چرانی, لبخند, leer.لبخند, smirk, simper, پرتو.لبخند, پوزخند, simper, پرتو, rictus.simper, لبخند, پوزخند, ادا, fleer,...پوزه مترادف : سرکوب جلوگیری، بشدت gag، خرد کردن، محدود کردن، گاز، سکوت، سانسور، خفه، له، hogtie، hamstring.پوست مترادف : پوست کندن پوست نوار خاموش، سپس انبارشان، پوست، مقیاس، برشی، پشم گوسفند وجانوران دیگر، پوست سر، ریش، محصول،...پوست کندن مترادف : castigate، excoriate، پوست سر، پوست، حمله، سلب، بریده بریده، scathe، کباب، تاول زد، پرس، تبديل به، اشک به، لعنت، وحشی،...پوست کنده مترادف : صادق صریح ساده، فرانک، باز، آشکار، قابل اعتماد، پرده، مستقیم، unconcealed، بی تزویر، صریح، دشت.