فهرست اسامی همه مترادف
پوستر مترادف: بیل اطلاع placard، ثبت نام، تبلیغات، سطح پهن هرچیزی، مدور، اعلام.پوسته مترادف: این پوشش، shuck، مورد، کپسول، بیرونی، شاخ، غلاف.چارچوب قاب بدنه، پارو زدن، اسکلت، حفره، قالب، توخالی، شکل،...پوسته پوسته مترادف: مقیاس پوسته پوسته سنگفرشی, شوره دار, دوست, scutellate, scabrous, foliated, spathic.پوسته پوسته شدن مترادف: رگه رگه کردن، مقیاس، دیسک، paten، پهنک برگ، ورق، برگ، فویل، ویفر، تکه، اصلاح، لایه، فیلم، لایه، ورق، scurf،...پوسیدگی مترادف: تجزیه فروپاشی، از بین بردن putrefy، چرک، قالب، کپک، روشن، بد، متلاشی، فرو ریختن.انحطاط رد، لغزش، lapse سیر قهقرایی،...پوش مترادف: کسی را دست انداختن.پوشاک مترادف: لباس، لباس، آبادغرب، دنده، لباس، لباس، لباس، لباس، لباس، vestment، کاری ادامه داده اند، togs، toggery، vesture، raiment،...پوشش مترادف: پناهگاه حفاظت, پوشش, پناهندگی پناه, پنهان, دفاع, گارد حفاظت، پناهگاه.ظاهر جنبه، شکل، حالت قیافه، لباس، عادت،...پوشش گیاهی مترادف: verdure فلور گیاهان، سبزی، زندگی گیاهی.پوشه مترادف: جزوه, بروشور، جزوه، در حال پرواز, handbill, است, جزوه.فایل نمونه کارها پرونده، پاکت، کانتینر.پوشیدن مترادف: اسیاب ساییده شدن، مشت، abrade مالش، اخم، frazzle، fray، tatter، مختل.پوشاک لباس لباس، لباس، لباس، دنده، دکل، لباس،...پوشیده از شوره مترادف: ، کم زیرآبی رفتن مطرود، متوسط، کهنه، پایه ناپسندیده، خفیف، رقت انگیز، پوزش می طلبیم، بی ارزش، مبتذل.پوشیدگی مترادف: بسازیم.پول مترادف: ارز نقدی سکه، گونه، متوسط ارز، برات، مناقصه ها و مزایده قانونی، پول کاغذی، صورتحساب.سود افزایش دارایی ثروت...پولادین مترادف: ، مدافع جنگهای صلیبی, مدافع, محافظ مسيحيت،، knight-errant، قهرمان، شجاع، گالانت، galahad قهرمان.پولی مترادف: مالی مالی نقدی بودجه هزینه ای، زیباتر است.پوند مترادف: قلم، برابر محوطه پناهگاه، قفس، سبک، لانه کرال، paddock.اعتصاب ضرب و شتم، pommel، خمیر ترش، بوفه، چکش، کتک زدن، روز...پوهنتونها مترادف: یکپارچگی فضیلت صداقت، high-mindedness، عدالت، اخلاق، شخصیت، ناشایستی، قابلیت اعتماد و اطمینان، اعتماد، افتخار،...پوچ مترادف: بی اثر ناتوان، غیر عملی باطل، nugatory، وجود ندارد، معتبر، معنوى، inconsequential، بی اثر و ناچیز و valueless، بی اهمیت.پوچی مترادف: از درجه اعتبار ساقط است.مزخرف سفاهت شوخی، بیهوده، تقلید مسخره امیز کردن، پارادوکس، حماقت، حماقت، دری وری سخن...پوگروم مترادف: قتل عام.پویا مترادف: جنبشی، motive, فعال, رانندگی, نوسان, propulsive, impelling.پر انرژی پرقدرت، فعال، شدید شدید، قوی، قوی، پرخاشگر، قادر،...پویایی مترادف: انرژی است.پيش آگهي مترادف: پیش بینی.پيشگيري مترادف: احتياط، حفاظت، preclusion، مهار، بازدارندگی، اجتناب، پیش بینی، obviation، پروفیلاکسی.پيوند مترادف: قلمه پیوند لانه گزینی، لغزش، ایمپلنت، درج، الحاق.غنایم غنیمت غارت، رشوه، jobbery، غارت، باج گیری، اخاذی، گوشت...پچ مترادف: پوشش لایه پانل، ورق، برگ، کت، جایگذاشت، بشقاب، دال، لا.قراضه پاره tatter، ربودن، بیت، کوک، کهنه، مرسل، blotch...پچ پچ کردن مترادف: prattle پر حرفی کردن در prate، شایعات، پرحرفی، confabulate، gabble، فضول،، blather، بی هدفی، منظور.پژمرده مترادف: خشک کوچک، خشک شدن، افتادگی wilt، محو، فروپاشی، قهوه ای، چروک، wizen، زباله دور.شدنیوزیلند رد فروپاشی، محو، شکست،...پژوهشگر مترادف: دانشمند اقتدار، متخصص، محقق، دانشمند، استاد، علامه، روشنفکر، فیلسوف، سیج.دانش آموز دانش آموز یادگیرنده،...پک مترادف: واکسن انتخاب بهم زدن، اعتصاب، شیر، رپ، آمار، prick، بد گویی کردن، ضرب و شتم پوند.مجموعه، دسته، گروه، دسته، مبلغ،...پی مترادف: رایگان.پی در پی مترادف: پیوسته ثابت، مستمر، مداوم، بی پایان همیشگی، interminable، بی وقفه، هنگامِ، بی امان، امان.متوالی، موفقیت، مستمر،...پیاده در برف سفرکردن مترادف: احساسات تعالی گرایی، mawkishness، bathos، melodramatics روان شدن، دوغاب، ماده چسبنده و لزج، schmaltz، ذرت.، پاپ اسمیر، تفاله،...پیاده روی مترادف: سفر مارس بازحمت حرکت کردن، راه رفتن، فاصله.پیاده روی، مارس، tramp، trudge، بازحمت حرکت کردن، سفر، رژه.