فهرست اسامی همه مترادف
آسپتیک مترادف : ضد عفونی کننده.آسیاب مترادف : کارخانه، کارخانه، فروشگاه، گیاه، آثار، ریخته گری.آسیب مترادف : آسیب آسیب، سوء استفاده، صدمه، اختلال فساد، ضرر، بدی.آسیب، صدمه، صدمه دیده تخریب defacement، defilement، انحراف زوال،...آسیب پذیر مترادف : محافظت نشده, ضعیف, معرض, ظریف, حساس, unguarded، تشخيص، نا امن، unresistant، انجام، غیر مسلح، هجومپذیر، conquerable، قابل...آسیبی مترادف : امن.آشامیدنی مترادف : نوشیدنی، مایع شرب potation معجون مشروب پیش نویس رفع خستگی libation جرعه فرو سرمازدگی، درام.آشتی مترادف : دلجویی، مصالحه، ساکت، دوباره، جلب، propitiate، خلع سلاح.هماهنگ تنظیم هم اهنگ کردن، مطابقت داشته باشد، مربع،...آشفته مترادف : پریشان.آشفته و آشفته، هم زده تا بی قرار بر باد رفته خشونت طوفانی، توفانی،، خشن، مواج پر سر و صدا و پر باد،...آشفتگی مترادف : هياهو تحریک آشوب، اختلال، ناآرامی، اختلال، هرج و مرج، نزاع، هیاهو، مشکل، دیوانگی، تحول، سردرگمی،...آشنا مترادف : ، آشنا متبحر، آگاهانه، متبحر و آگاه، apprised، به آگاهی.جسور, بی احترامی، بی ادب، presuming، جلو، گستاخ، سرزده...آشنایی مترادف : آگاهی، اطلاعات، دانش، تجربه، ادراک، آشنایی، آموزش، آگاهی، درک، روشنگری.دانش، آشنایی، آگاهی، ادراک، درک،...آشکار مترادف : آشکار نشان می دهد، نمایش، نمایشگاه، نشان دادن شواهد، نشان دادن، بیان، در حال حاضر، نشان می دهد.ثبت واضح و...آشکار است مترادف : ، آشکار آشکار واضح، روشن، ثبت اختراع ساده، unconcealed، آشکار، قابل مشاهده، ساده، عمومی، undisguised، مستقیم.ثبت آشکار...آشکار شدن مترادف : باز گسترش، گشودن، خنثیسازی، حال راست، گسترش، باز، فاش، جدا.فاش توضیح آشکار، روشن، ظهور، بگویید، روشن، شناخته...آشکارا مترادف : ظاهرا، ظاهر، احتمالا، ظاهرا، بدیهی است که به وضوح، سادگی، بدون شک.آشیانه مترادف : دن زیرزمین لانه کردن پنهانی، لانه، نیمکت، زمین، میو، فرم، سوراخ، پوشش، امد و شد زیاد، عقب نشینی.آغاز مترادف : شروع سرچشمه شروع، آغاز، معرفی، ایجاد، راه اندازی، پیشگام، افتتاح، در بر داشت، اختراع، ایجاد.مبتدی تازه کار،...آغاز به کار مترادف : شروع, شروع, شروع, شروع, ابتدا, باز کردن, منبع, اولین, افتتاح.آغشته به پاک کننده مترادف : بارور, ابستن کردن، fecundate، fructify، بوجود امدن, beget, با کودک.آغوش مترادف : درک شامل پوشش، شامل، شامل، را در, بررسی, مرخصی تقاضای فرجام، عشاق، شامل.قلاب در آغوش، بستر راحت غنودن نگه،...آفت مترادف : ازار درد درد در گردن، زحمت، سوزش، نگرانی، مته، خار، خار در یک طرف، مشکل، زهر، خر مگس، منتقد، carper، faultfinder،...آفتابی مترادف : شاد genial دوستانه، خشنود، دلپذیر، winsome، روشن، جذاب، درخشنده، درخشان، beaming، خوش بین.روشن نور تابشی، براق،...آفریدگار مترادف : گرما صداقت، heartiness، خوش مشربی دوستی، affability، earnestness، amiability، amicability، فضل است.آقای مترادف : همکار دوام، دوستان، مرد جوان، جک مک، برادر رفیق, مرد, استاد آقایی ارباب، آقا.آلاينده مترادف : آلاينده ناخالصی effluvium، adulterant، کثافت، خاک، تفاله، لجن و گل.آلاچیق مترادف : زنگ تفریح گوشه اطاقک، گوشه، چرخ و فلک، عقب نشینی، تو رفتگی در دیوار، محفظه، cubbyhole، اتاق پانسمان.آلو مترادف : جایزه پیدا کردن، پاداش، گنج گوهر، مروارید، کرم، قطعه، انتخاب، انتخاب.آلوده مترادف : لکه دار کردن آلوده، befoul، خاک آلوده، سم، لکه دار کردن، کثیف، adulterate.آلوده بیماری پریشان، اختلال sicken، indispose،...آلودگی مترادف : جعل و تزویر defilement آلودگی، ناخالصی، لکه دار کردن، لکه، تخریب، استیصال، فساد، vitiation، عفونت.آماتور مترادف : hobbyist است nonprofessional شخص غیر روحانی، dilettante، dabbler، جانباز، طرفدار، چرم گاومیش، علاقه مندان، فن، دمدمی مزاجی.تازه...آماده مترادف : انشاالله تمایل، disposed اعلان هشدار وقت شناس، مشتاق، کوک، psyched تا.انگشتان آماده, سریع, هشدار, سریع, یکی, تیز نصب...آماده به کار مترادف : حامی، کمک، دستیار، دستیار، حزبی، دوست, قهرمان, پیرو, شاگرد.عقیلی، جایگزین، جایگزینی، متناوب، understudy، پروکسی،...آماده سازی مترادف : ترکیب، ترکیب، ترکیب، مخلوط، تااینکه.ترتیب پیش بینی، شکل، forearm وفق دهند، مناسب، نخست، مربی، قطار، واجد شرایط،...آمادگی مترادف : مهارت, مهارت, adroitness، تسهیلات، ظرافت، تسلط، سهولت, آدرس.آمادگی هوشیاری هوشیاری، آماده سازی، گريزى، دقت،...آمار مترادف : اعتصاب impinge با صدا غذا خوردن، کوبیدن، سیلی، شیر، رپ، بد گویی کردن، پانچ، اسلم, مثل حلزون حرکت کردن، باشگاه، bop،...